-
چیزی نمونده بود بریم به...
جمعه 19 اسفندماه سال 1390 21:59
دیروز هوای رشت بارونی بود و تقریبأ سرد! بچه ها هم دیشب زنگ زدن و گفتن به دلیل شرایط بد جوی، اردوی امروز کنسله! ولی خب صبح که چشم باز کردیم، دیدیم آسمون بهمون میگه: ب.ی.ل.ا.خ!!! یه هوای بهاریِ فوق العاده، که اصلأ هیچ کاری توش نمیچسبه جز رفتن به اردو!!! خب اردوی امروز که کنسل شد ولی من یاد اردوی چند وقت پیش افتادم که با...
-
بخور عزیزم! بخور لاغر شی!
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1390 12:54
چند روزیه که خر مخ داداشم رو گاز گرفته و گیر داده که چرا اینقدر لاغره و هرکاری میکنه چاق نمیشه و از این جور چرت و پرت ها! حالا اینکه من چه خیری از این چاقی دیدم که حالا این قراره ببینه رو من نمیدونم واقعأ! اصلأ شاعر چقدر درست در مورد این آدم فرموده که:... (ای وای ببخشید! اصلآ یادم رفت چی فرموده بود، ولی تا جایی که...
-
وقتی که اعصابم خرد بود!!!
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 18:02
خیر سرمون دیروز اومدیم برای یه بارم که شده به نفع اقتصاد خانوار کار کنیم و ماشین رو دنبال خودمون نکشیم بیرون و بنزین رو به باد فنا ندیم! پس مثل یه بچه ی خوب با پای پیاده منزل رو ترک کردیم و روانه ی خیابان شدیم! (مدیونید اگه فکر کنید ماشین رو بهم ندادن هااا!!!) خلاصه بعد از کلی زد و خورد و فحش و ناسزا موفق شدم پیکان...
-
زنده باد ایـــــــران...
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 20:27
انکار نکنیم! نام وطن هنوز هم چشمهایمان را تر میکند... اصلآ دروغ مگه شاخ و دم داره؟ من واقعآ نمیدونم این برادران عرزشی توی خبرگزاری فارس ملت رو دقیقآ چه حیوونی فرض کردن؟! بابااا خر هم دیگه الان شعور پیدا کرده، خیلی چیزا رو میفهمه!!! (توضیح اینکه اصغر فرهادی اصلآ صحبتی در مورد بمب اتمی، نه ببخشید برنامه ی اتمی نکرد و من...
-
دررررررررررد دل...
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 23:10
با سلام و عرض خسته نباشید و ادای احترام شدیــــد، خدمت مسئول محترم این جهان و آن جهان، خداوند بخشنده و مهربان... خدایا یه صحبتی داشتم باهات! میگم تو که اینقدرررر خوبی... تو که اینقدر کار راه اندازی و به هر چیزی میگی بشو و اون میشود! (کُن فَیَکون) چرا اینجوری میکنی؟! من واقعآ یه سری چیزا رو نمیفهمم! یعنی خودت وکیلی...
-
حالا بین خودم و خودتون!
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 23:18
نه من واقعآ میخوام بدونم که آیا هیچ دختر درست حسابی ای تو این مملکت یافت میشه که من ازش خوشم بیاد و دوست پسر، نامزد، شوهر، کوفت، درد، زهر مار و... نداشته باشه؟! ای باباااااااااااااا!!! پی بعدآ نوشت: برای مهندسین بن بستی وجود ندارد ، زیرا آنان یا راهی خواهند یافت و یا راهی خواهند ساخت... خلاصه که اینجوریاســــــــت!...
-
روز از نو...
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 16:53
بسم الله! یه ترم دیگه هم شروع شد! به همین سادگی و خوشمزگی! فعلآ که همه چی خوب و آرومه! نه کسی حرف از امتحان میزنه، نه کسی دلهره ی افتادن داره، نه کوییزی، نه تمرینی، نه پروژه ای! خلاصه همه چی شیرینه! از صبح میریم دانشگاه و وقتی که دیگه از فرط خندیدن به مرز انفجار میرسیم برمیگردیم خونه هامون! (دیگه از این بهتر چیزی...
-
عبرت ها چه بسیارند و عبرت پذیرفتن ها چه اندک!
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 00:26
سلام عرض میکنم خدمت همه ی دوستان گلم! 1) ایشالله که حالتون خوب باشه و مثل من هی سرفه نکنید و مجبور نباشید برید زیر دست این خانوم تزریقات چی ها، که آمپول رو فرو کنن اونجایی تون که نمیخوام اسمش رو بگم و هیچ تاثیری هم نداشته باشه و بعد از دو هفته هنوز چنان سرفه کنید که دل و روده تون بریزه کف دستتون! 2) امیدوارم اگه مثل...
-
یا حق...
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1390 10:15
خب برای پست اول این وبلاگ فقط در این حد وقت دارم که بگم: 1) چند روزی نیستم و دارم میرم تهران، ایشالله که حســــــــــــابی بهم خوش بگذره تا کور شود هر آنکس که نتواند دید!!! 2) با تشکر از محمد عزیز که در ساخت و راه اندازیِ این وبلاگ ما رو یاری نمود! (البته محمد جون خیال برت نداره! هرکاری کردی وظیفت بوده ، خودت رو آماده...