دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

المپیک طور!

دیروز فهمیدم که حتی وقتی هفت هیچ از زندگی عقبی ،

هنوزم شانس اینو داری که بخوابونی و ضربه فنی اش کنی!

حتی تو شرایطی که میدونی حریفت خیلی خفنه و کارش درسته..


پس ادامه بده، به لبخند...


باز هم چالش!

نه!  ایندفعه جنس چالش یه مقدار متفاوت با پست قبل عه!

خیلی وقته که لحظه شماری میکنم واسه نوشتن این پست!

راستش داستان زندگیم هم یه جوری رفته بود جلو که خیلی امیدوار نبودم موفق بشم! خلاصه چالشی بود برای خودش !

یادمه یه زمانی در مورد هرچیزی که صحبت میشد، میگفتم خب "طبیعتا" بهترین ها واسه منه، خب "طبیعتا" من به هرچیزی که دلم بخواد و اراده کنم میرسم، خب "طبیعتا"....

ولی اون طبیعت ،مثل طبیعت همین مملکت گل و بلبلمون به فنا رفت!

اراده ها سست شد، حرف ها مصلحتی شد، بهترین ها به تدریج به متوسط و بعد هم به هرچه پیش آید خوش آید تبدیل شد! و سرانجام منم شدم یکی مثل شماها!
در کمال تعجب و تاسف و ناباوری، بهنام هم آدم شد!

یکی از آثار انسانیت، مقوله ی سیگار بود! چیزی که یه زمانی چنان گاردی جلوش داشتم که دوستان میگفتن، تو فقط دهنت رو ببند، ما جلوی تو نمیکشیم،  اومد لای انگشتام و از روزی یکی، به روزی 26 تا هم رسید!

و همه ی اینها نتیجه ی وا دادن زندگی بود... زندگی ای که هرچند بر وفق مراد نبوده و نیست، ولی زندگیم بود! تنها چیزی که میتونستم بگم تمام و کمال برای منه!

ولی به تدریج و با طی پروسه ی آدم شدنم، از آن بقیه شد!

این چالش، چالش بازگشت به خودمه! چالش بازگشت به بهنامی که آدم نیست! فقط بهنامه.. همین!

در تکاپو برای رشد در زمینه ی کاری شه، سحر خیزه، ورزش میکنه، درس میخونه و ادامه تحصیل میده.... و همه ی آدم ها رو دوست داره! چون هرچند سرشار از اشتباه اند! ولی دلشون پاکه!



اینهمه روزه که دیگه آدم نیستم!


حالا اگه میتونید بفرمایید چالش!

بفرمایید چالش

دیگه از نسلی که فراغت  بچگی اش، از گردو بازی و هفت سنگ و وسطی و فوتبال، میره به سمت تمرگیدن پشت کامپیوتر و لب تاب و گوشی و غیره، نمیشه هم بیشتر از این انتظار داشت!

نمیشه ازشون پرسید: آخه دختر خوب، پسر خوب، اینم شد چالش که میری به مامان بابات میگی من با دوس پسر، دوس دخترم سکس داشتم و  حامله ام یا حامله اش کردم که ببینی واکنششون چیه؟!!!

عکس سیاه سفید بذاری اینستاگرام؟! خب که چی؟! رنگیت چی بود که حالا سیاه سفیدت چی باشه؟!

آخه به کجا رسیدی که عکس با لباس زیر میگیری پخش میکنی تو فضای مجازی گلم؟! هرکی بیشتر لایک خورد؟!

یکی میگفت با فرهنگ بودن به داشتن مفاخری مثل مولانا و سعدی و حافظ نیست! فرهنگ یعنی بعد از گذشت چند قرن، حداقل بتونی بخونی و بفهمی آثارشون رو!


یکی از دوستان توی اینستاگرام چند روز پیش به چالش زیبای  #کتاب_گرایی دعوتم کرد که خیلی خوشم اومد ازش!

داستان از این قراره که عکس جلد آخرین کتابی که خوندین و ازش خوشتون اومده رو به همراه یه پاراگراف مورد علاقه تون از اون کتاب share میکنید...

منم از همینجا همه ی شما عزیزان رو به این چالش دعوت میکنم... بلکم بیشتر بخونیم و بیشتر بفهمیم و خشتک درانی نکنیم در فضای مجازی!



افراد آزاد هستند که صمیمی باشند،
اگر تصمیم بگیرند که روابط جنسی داشته باشند برای انجام این کار آزاد خواهند بود. برخلاف اعتقاد روان کاوان، امیال جنسی قطعا ماهیت انسان نیست. ما میتوانیم از لحاظ جنسی آزاد باشیم، که این به معنی آزادی گفتن آری به امیال جنسی مان در زمانی است که معتقدیم، بهتر است بگوییم آری، و آزادی گفتن نه به امیال جنسی، در زمانی است که بهتر است بگوییم نه.
درمان جنسی وجودی، به افراد کمک میکند تا در روابط جنسی برای گفتن نه آزاد باشند، خواه این نه گفتن به درخواست های همسر باشد یا تقویمی درونی که اعلام میکند شما از متوسط ملی داشتن آمیزش جنسی عقب هستید!

"یک پاراگراف از آخرین کتابی که خواندم"