دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

چیزی نمونده بود بریم به...

دیروز هوای رشت بارونی بود و تقریبأ سرد!

بچه ها هم دیشب زنگ زدن و گفتن به دلیل شرایط بد جوی، اردوی امروز کنسله!

ولی خب صبح که چشم باز کردیم، دیدیم آسمون بهمون میگه: ب.ی.ل.ا.خ!!!

یه هوای بهاریِ فوق العاده، که اصلأ هیچ کاری توش نمیچسبه جز رفتن به اردو!!!

خب اردوی امروز که کنسل شد ولی من یاد اردوی چند وقت پیش افتادم که با 11 نفر از بچه ها رفته بودیم و انصافأ چقدر هم خوش گذشته بود!

مقصد ماسوله بود و جاده هم خلوت!

خب زیبایی جاده و جمع دوستان و صدای بلند ضبط ، همه دست به دست هم دادن و ما رو جوگیر کردن و تصمیم گرفتیم که وقتی ماشین در حال حرکته همه مون از پنجره بریم بیرون!!!!!!!!!!!!!

خلاصه بعد از بررسی جاده و روئیت نشدن پلیس... 1  2  3  4 و :



بعلههههه! چشمتون روز بد نبینه، هنوز درست حسابی باد خنک رو روی صورتمون حس نکرده بودیم که دیدیم یه ماشین گشت داره از کنارمون رد میشه!!! بعدشم دیگه یادم نمیاد فقط میدونم پدال گاز رو تا ته چسبوندم و خدا رو شکر موفق شدیم فرار کنیم!!!


به این میگن شکار لحظه ها: شب که اومدم خونه و فی.س بوک رو چک کردم دیدم یکی از بچه ها از این صحنه عکس گرفته و تگش کرده رو والم! خداییش عکس معرکه ای شده! خیلی حال کردم باهاش!

نظرات 42 + ارسال نظر
ناهید جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:02 ب.ظ http://gholompos.blogfa.com/

اینجا میشه اول شد؟

چرا که نه؟!

ناهید جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:02 ب.ظ http://gholompos.blogfa.com/

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بالاخره نمردیم ویه بار یه جا اول شدیم

ایشالله همیشه سلامت باشی و اینجا و همه جا اول شی!

ناهید جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ب.ظ http://gholompos.blogfa.com/

بترکین
واسه بارون میگم ها
اصلا من فردا میام اونجا بریم بارون بازی

خب ما دیگه ترکیدیم!
شما خودتون تنهایی باید برین بارون بازی!

تـــــــارا جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

چشممان روشـــــــــــن

ان شاالله!

حالا بابت چی؟!

تـــــــارا جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

عجب عکسی

آفرین به عکاس



آفرین به راننده ای که از ماشین اومده بیرون و رانندگی میکنه!!!!!

تـــــــارا جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

خوشا به حالت ای همشهری

(((زیبایی جاده و جمع دوستان و صدای بلند ضبط)))
ما هم ازینا دلمان میخواهد!

دلمان برای کمی شیطنت لک زده استتتتتتتتت



البته اگه کمی باشه اشکال نداره! ولی زیاده روی نکنید یه وقت رو دل بنمایید!!!

تـــــــارا جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

یعنی الان فراری محسوب میشید؟؟؟

آره دیگه!
پلیس بین الملل دنبالمونه الان!!!

تـــــــارا جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

گفتی بهار! دقت نکرده بودم!

پس دیگه خیلییییییییییی فراری هستی، جرمت هم روز به روز سنگین تر میشه

بهار؟! واتس بهار؟! هو ایز بهار؟!

پونه جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ب.ظ http://jojobijor.blogsky.com/

هیچ جا شمال نمیشه

100%

آذرنوش جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ب.ظ http://azar-noosh.blogsky.com

دم دوستتون گرم چه شکار لحظه هایی کردهههههههه
ایووول

واقعأ گل کاشت با این عکسش!

ف@طمه جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 ب.ظ http://zarafekocholo.ir

احساس زرنگ بودن نکنید دلشون سوخته گفت جوونید که کاریتون نداشتن

آره والله!
یعنی یه همچین پلیس های رئوفی داریم ها ما تو مملکتمون!!!

فرزانه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:06 ق.ظ http://balot.persianblog.ir/

دستشون درد نکنه با این سرعت عملی که داشتن
من میام از کوه عکس بگیرم میرسیم به کویر همچنان در حال درگیری با دوربین هستم

اگه قصدت این بود که دلم رو آب کنی که هوس کوه و کویر کنم خب باید بگم که موفق شدی!

[ بدون نام ] شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ق.ظ

آه بهنام . مرا یاد آنروزها انداختی که 5شنبه جمعه ها با پسران کلاسمان مینداختیم میرفتیم ماسوله تو جنگل آتیش روشن میکردیم و جوجه کباب میزدیم تو رگ.و...و...و...میکردیم.
آخه میدونی رئیس انجمن اسلامی دانشگاهمون که مجوز اردو میداد یکی از پسرای کلاس بود.در نتیجه کسی بهمان گیر نمیداد
اووووووووووخی کنسل شد ؟!

خب چه خوب که یاد خاطرات خوبت افتادی!
ولی درست نیست یه دختر زبونش رو اینجوری تو جمع دراز کنه! خجالت بکش!

من که ناراحت نشدم کنسل شد! کی حال داشت بره اردو آخه؟!

سحر شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ق.ظ http://sahar1985.blogsky.com

من بودم... قبلیه

سارا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

منم میخوااااااااااااااااام

خب برو!
جلوت رو گرفتن مگه؟!

عارفه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ب.ظ http://inrozha.blogsky.com/

همیشه به شادی


همچنین!

سوگل شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:21 ب.ظ http://sogooool.persianblog.ir/

خطرناکه

جدی عکسه خیلی باحاله

عنوانتم "چیزی نمونده بود بریم به ماسوله" هستش دیگه؟؟!!!

گـــــــــــل یه عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالمه

چی خطرناکه؟! اینکه ماشین داره راه میره ازش بیای بیرون خطرناکه؟! نه باباااا

آرهههههه آفریـــــــــــــــن! عنوانم دقیقآ همینه که گفتی!

گل دو عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالمه

مریم نگار (مامانگار) شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:27 ب.ظ

واااااااای چه کارای خطرناکی !!
...مرسی عکاس ....
...راستی شما که همیشه در مناظر شمال هستین...مثل ما که از نزدیکیای کویر میایم ..بازم اینقدر از دیدن جاده های سرسبزش ذوق و شوق می کنید....؟؟



البته به اندازه شما که نه ولی خب آره از دیدنش ذوق و شوق میکنیم همچنان!

مولود شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ب.ظ

سلام داداشی

سعی کن فرار رو برقرار ترجیح ندی ...

موفق باشی

یا حق

سلااام

حتی تو این جور مواقع؟!

مرسی
همچنین...

عاطی شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ب.ظ


آسمون کلا مارو گرفته امسال:دی!

عکس خیلی جالبه ه ه ه ه ه :دی!

و جنگل های بکر شمال! عالی-ئن!:دی



خانوم الف شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:10 ب.ظ http://mymotherhood.blog.com/

نه بابا! من که باورم نمیشه.. یعنی واقعاً لحظه رو شکار کرده؟ و این عکس رو گرفته؟!!! نه بخدا باورم نمیشه.. خالی بندیه؟!! :)


یعنی شما حرف منو باور نمیکنی؟!
واقعیه خب!

ما(ریحانه) شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:32 ب.ظ http://ghahvespreso.persianblog.ir

آخ چه حالی میداد همون موقعی که پا رو گاز گذاشتین هر چهار تاییتون طبق قانون اینرسی پرت میشدین کف جاده اونوقت راحت تر میشد جو زدگی رو بهتون درس داد!!!! کاملا عملی...
این روزا هوای تهران که بازیش گرفته صبح از زور آفتای عینک دودی میزنیم. ظهر از زور برف چتر دستمون میگیریم.... دیگه اردو که پیش کش!!!!

ببین! اون موقعی که از پنجره اومده بودم بیرون پام رو نذاشتم رو گاز که! نمیرسید پام به پدال گاز!
نشستم سر جام بعد گاز دادم! اول به این نکات ابتدایی توجه کن بعد صحبت از قوانین فیزیک و اینرسی کن! والله به خدا!

شازده کوچولو شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:47 ب.ظ http://www.shazdehkocholo.blogsky.com

دوستان عزیز خواهش می کنم جو ندید به این آقابهنام
اصلا هم کار خوبی نکردی
بخدا خیلی خطرناکه اتفاق فقط یک بار میوفته آقای بهنام خان

اولآ که کسی جو نداده و تعریف نکرده که میثا خانم!
منم حرفات رو قبول دارم والله میثا خانم!
خب منم گفتم که جوگیر شده بودیم دیگه میثا خانم!!!!

ماهی تنگ بلور شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:48 ب.ظ http://parcian.persianblog.ir/

درک نکردم یعنی چی این کار خطرناک.....پیری و هزار در دیگه مادر،جووونا رو درک نمیکنیم

سلام مادربزرگ
من از شما عذر میخوام!

محدثه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

نمیدونم چرا ولی از این عکس ضایت خیلی خوشم اومد! :دی

خب قاعدتأ وقتی از یه عکس ضایع خوشت میاد یعنی بد سلیقه ای!

مهربون یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ق.ظ

سلام
منم مدرسه م تو همون جاده ست
راستی الان تو بحران گیر کردم.
نمی دونستم مورچه چطور نفس می کشه
ولی به جواب رسیدم بحرانم از بین رفت.الان حس بوعلی سینا رو دارم وقتی که اون کتابه بود ۴۰ بار خونده بود ندرنیافته بود بعد یه کتاب دیگه خوند دریافتش یا اون دانشمنده که یه چیز رو کشف کرد هی داد زد اوره کا اروه کا(اسمش یادم نیست.ارشمیدس نبود؟) الان حس اونا رو دارم
برم موساکا رو بخونم ببینم چیه.من کلا فود دوست می دارم.(فود همون غذای خودمونه.می دونی که ترم ۱۰ زبان یعنی خیلی زبان قشنگ)
زهرا یه پیشنهاد داده برا روز امتحان دارم روش فکر میکنم

سلام!

والله با توجه به بقیه ی کامنتت و کامنت بعدیت من مطمئن نیستم که واسه من کامنت گذاشته باشی!
موساکا چیه؟! مورچه کجاست؟! کی ترم ده زبانه؟!

مهربون یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ق.ظ

می گما.اون گوشه وبلاگت نوشته موساکو برادر لازانیا.خب تا اینجا مشکلی نیست.جنسیت موساکو معلوم شد.مذکره.ولی این وسط یه سوال دیگه پیش میاد.لازانیا چی؟ مذکره یا مونث؟
چقده امشب با سوالات علمی معنوی مواجه می شم؟

ما همچنان

تـــــــارا یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:06 ق.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

یه دقه بیا اونور مهندس جان...

ایبچه تره کار دارم، آهان ویریز

هسه آیم کُر

silent یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:53 ق.ظ http://no-arus.blogfa.com/

پس چرا من عکسی نمی بینم
خسته شدم می رم هر وبی عکساش باز نمیشه
تا عکسو نبینم هیچی نمیگم
من عکس میخوام


نمیدونم والله!

عارفه یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 ق.ظ http://inrozha.blogsky.com/

بهنام چهار دیواری اختیاری اما به عنوان خواننده ات میگم لطفا یه ذره در به کار بردن کلمات دقت کن منظورم فقط این پست نیست در ضمن لطفا

باعشه تا جایی که بتونم چشم!
راستش یه زمانی خیلی برام مهم بود استفاده نکردن از بعضی واژه ها ولی الان نمیدونم چرا دیگه اینطوری نیست!
سعی ام میکنم...

پرچانه یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ق.ظ http://forold.blogsky.com/

واقعا که شماهایید که حادثه می آفرینید
هی روزگار
خدا شما جوونای نااهل رو هرچه زودتر به صراط مستقیم یارو کنه

خدا رو شکر که نگفتی ما جوونا رو از رو زمین برداره!!!

بابااااا جاده اش خلوت بود!
البته خب ما هم جوگیر شده بودیم راستش!!!

یلدا نگار یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:20 ب.ظ http://yaldanegar.persianblog.ir/

سلام
در مورد پست قبل ..خط اخرش قبل پ نوشت ها خیلی بامزه گفتی...
در مورد این پستم هوای سرد رشت رو با تمام وجودم چشیدم..من که فکر نمیکردم انقدر هوا سرد باشه بهاره رفته بودم بیرون..

سلااااام
آره والله امسال کلآ هوا خیلی سرد بود و به قول شاعر که میفرماید: "هوا بس ناجوانمردانه سرد است" یا در جای دیگر میفرماید: "وووووووووو سرده کاپشنم کو؟!"

ما(ریحانه) یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:17 ب.ظ http://ghahvespreso.persianblog.ir

پس بیخودی کلاس گذاشتی که آره گاز دادیم و عملیات جانگولر کماندویی فرار با پ.ل.ی.س راه انداختیم؟؟؟
خوب به من چه که تو چهال تا میزاری روش میگی!!!!
بعدم اون لنگای درازی که من از تو دیدم همونجوریم به پدال گاز میرسید!!!!!

ای باباااا خب سریع نشستم تو ماشین بعد گاز دادم دیگه ! نمیشه که از بیرون ماشین گاز بدم که!!!!
بعدشم هرکی از تو قد بلند تر باشه میشه بابا لنگ دراز؟؟؟!! اینجوری که همه ی مردم دنیا بابا لنگ درازن که!!!

ما(ریحانه) یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:20 ب.ظ http://ghahvespreso.persianblog.ir

اون چهال ترکیبی از چهار و چهل میباشد!!!

بعلههه بعلهههه
اصلنم ربطی به عدم تسلط تو به کیبورد نداشت!!!

تـــــــارا یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

کجایی مهندس؟؟؟

ما کمی نگرانتان هستیم

درگیر درس و زندگی!
با تشکر از نگرانی شوما!

غلامعلی یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ب.ظ

سلام برادر جان..
یادم است در وبلاگ قبلی از بیزنی و نداشتن رفیقو این موارد حرف میزدی!!
خوب خدارو شکر که مثل اینکه مشکلت داره حل میشه!
اینجا آدمو یاد حرم سرا میندازه
دلما قلیان میخواهدو یه تخت سنتی با آهنگ شجریان

سلام علیکم..
من از نداشتن رفیق حرف میزدم؟!
خب من فقط به رسم ادب جواب دو خط آخر کامنتت رو نمیدم!

شازده کوچولو دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ق.ظ

بهنااااااااام الان از من ناراحت شدی؟
اصلا هم ناراحت شده باشی باش اصلا چه معنی داره تو ناراحت بشی

حالا گیریم که شده باشم!
مگه میتونم بگم که شدم؟!
خب بگم که میگی به درک و ضایع میشم که!!!

غلامعلی دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ق.ظ

قربون مرامت داداش...
بهروز وثوق..قیصر..
ولی من هنوز رو خط آخرش پافشاری میکنمااااا

باباااااااااا قلیون کشششششششششش!
اتفاقآ فردا صبح میخوایم با بچه ها بریم فوتبال از اونور بریم نهار رو بیرون بزنیم و بعدش بریم استخر و غروب هم بریم قلیون سرا! دوست داشتی بگو که بهت بگم نمیشه بیای!!!!

تـــــــارا دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

این یعنی چی؟؟؟

چی یعنی چی؟!

زهرا دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:43 ب.ظ http://flashfiction.mihanblog.com

اِ چه جالب بود خاطره ات
حالا چه جوری فرار کردین؟!!!!

والله دیگه پشت سرم رو نگاه نکردم!
فقط میدونم که فرار کردیم!

هاله بانو پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ق.ظ http://halehsaadeghi.blogsky.com/

و حتما راننده اون پراید هم شما هستید دیگه ؟؟؟؟؟؟

من واقعآ عذر میخوام از محضر مادر گرامی ام!
چرا اینقدر با خشانت برخورد میکنی خب؟!
میرم معتاد میشمااا
برم؟!

Baran سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1397 ساعت 08:39 ب.ظ

باشما صددرصد موافقم:خداییش عکسِ بینظیریِ

wow!
بعد از 7 سال این پست رو دیدم :))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد