دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دانش کاه

علم بهتر است یا ثروت..؟!
سوالی بسیار مهم، که متاسفانه معمولا سرسری و با خنده از بچه های دبستانی پرسیده میشه...
به نظرم نیازمند یه فرهنگ سازی هدفمند در این زمینه هستیم...
که همون اول راه، با پرسیدن این سوال که دوست دارن در آینده با در دست داشتن مدرک های خوشگلشون بیکار باشن یا بدون اون، مسیر رو براشون مشخص کنیم..
شاید اینجوری بفهمن که همه چی رو توی کن کور و دانش کاه و این خزئبلات نبینن و از همون سن برن دنبال علایقشون..
شاید اینجوری ٤ تا مکانیک و نجار و برقکار و نقاش و شاعر و... خوب داشته باشیم که با عشق کارشون رو انجام میدن و چند سال از عمرشون رو بیخود و بی جهت و با اهداف واهی توی دانشگاه حروم نمیکنن...
یا حداقل با علم به اینکه علم اندوزی هیچ ربطی به ثروت اندوزی نداره مسیر زندگی شون رو سمت دانشگاه کج میکنن!

خزئبلات

مدتهاست که صفحه ای سفید رفیق تنهایی ها و کیسه ی زباله ی سیاه استفراغ های مغزی درگیر و پرتنش است که با خنده و هجو و طنزی تلخ آمیخته می شود تا از درد رگ به رگ شدن های مغزی پر آب بکاهد!
که تا وقتی از قلب و مغزت بوی کثافت پسماندهای سالها مسیر اشتباه به مشام میرسد، حواس چند گانه ات را با صدای تق تق موزون و ناموزون این سخت افزار به نرمشی قهرمانانه وادارد!
"ولی واقعا راه حل چیه؟ راه حل حواس پرتیه یا دادن یه جواب مشخص به سوالات قلب؟ راه حل دلقک بازیه یا تسلیم شدن در برابر خواسته های دردناک عقل؟"
بگذریم.....؟!


نصف جهان...

اصفهان پر از تضاد احساسات...
روزهای بسیار خوبی رو توی این شهر سپری کردم و لحظات بسیار بدی رو هم همچنین...
شاید یه وقتی از سر استیصال و درماندگی دلم میخواسته بپرم توی قسمت شنا ممنوع و تموم کنم اون حجم سنگین غم و اندوه و عصبانیت و مصیبت رو...
روزهایی هم بوده که اونقدر سرشار از حسهای خوب بودم که دلم میخواسته عقربه های ساعت اجازه ی حرکتشون رو از من بگیرن و من تا ابد بهشون اجازه ندم جُم بخورن...
وقتی کنار زاینده رود خشک شده راه میرم تمام خاطرات از جلوی چشمم عبور میکنن...
راستش فکر میکنم خوبه که هنوز نفس میکشم و؛ خوشحالم واسه سنگین تر بودن کفه ی ترازوی خوشحالیام..!
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی...
مقصد بعدی: شیراز
#اصفهان #نقش_جهان #زاینده_رود #سفر #شاد #رشد #دوراهی #تصمیم