دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دو راهی..

من تو جاده ی پر پیچ و خم زندگی،


از بین عشقم و چشمم،


به عشقم اعتماد میکنم...


حالت تهوع!

یه زمانی با دوستم در موردِ مُردن حرف میزدم و اینکه احساس میکردم از زندگی سیر شده و گویا چندان از خودکشی بدش هم نمیاد!

اون زمان فکر میکردم خودکشی کار انسان های ذلیل و بدبخته!

در واقع فکر میکردم کسی که خودش رو میکشه "آدم" نیست!

چون برای "آدم" همیشه یک راه وجود داره!



هیچوقت به اینکه به اونچه که میخوام نرسم حتی فکر هم نکردم،

و همیشه با هر بدبختی ای هم که بوده، به هرچی خواستم رسیدم و به بن بست رسیدن رو برای آدمیزاد ننگ میدونستم!

اون روز به دوستم گفتم اگه هرکدوم از اطرافیانم خودش رو بُکُشه، از مُردنش که ناراحت نمیشم هیچ، حالم هم ازش به هم میخوره و به حال خودم تآسف میخورم که با چنین کسی دوست بودم!

ولی امروز به این فکر میکنم که چی میتونه خودکشی رو توجیه کنه؟!

چه اتفاقی میتونه برای آدم بیفته که جوازی باشه برای خودکشی؟؟؟!!!

یعنی روزی هست که هیچ راهی وجود نداشته باشه؟!

یعنی روزی میرسه که زندگیه من به بن بست برسه و هیچ راه و امیدی برای ادامه وجود نداشته باشه؟!

یعنی روزی میرسه که من خریتی کنم برخلاف تموم باورهای گذشته ام؟!

این روز کِی ئه؟!

امروز؟! فردا!؟ پس فردا؟!

فقط میدونم خودکشی تهوع آوره!!! همین!

حالت تهوع!

یه زمانی با دوستم در موردِ مُردن حرف میزدم و اینکه احساس میکردم از زندگی سیر شده و گویا چندان از خودکشی بدش هم نمیاد!

اون زمان فکر میکردم خودکشی کار انسان های ذلیل و بدبخته!

در واقع فکر میکردم کسی که خودش رو میکشه "آدم" نیست!

چون برای "آدم" همیشه یک راه وجود داره!

هیچوقت به اینکه به اونچه که میخوام نرسم حتی فکر هم نکردم،

و همیشه با هر بدبختی ای هم که بوده، به هرچی خواستم رسیدم و به بن بست رسیدن رو برای آدمیزاد ننگ میدونستم!

اون روز به دوستم گفتم اگه هرکدوم از اطرافیانم خودش رو بُکُشه، از مُردنش که ناراحت نمیشم هیچ، حالم هم ازش به هم میخوره و به حال خودم تآسف میخورم که با چنین کسی دوست بودم!

ولی امروز به این فکر میکنم که چی میتونه خودکشی رو توجیه کنه؟!

چه اتفاقی میتونه برای آدم بیفته که جوازی باشه برای خودکشی؟؟؟!!!

یعنی روزی هست که هیچ راهی وجود نداشته باشه؟!

یعنی روزی میرسه که زندگیه من به بن بست برسه و هیچ راه و امیدی برای ادامه وجود نداشته باشه؟!

یعنی روزی میرسه که من خریتی کنم برخلاف تموم باورهای گذشته ام؟!

این روز کِی ئه؟!

امروز؟! فردا!؟ پس فردا؟!

فقط میدونم خودکشی تهوع آوره!!! همین!