تصمیم بی تصویر
تسلیم پر تقصیر
رویای بی تعبیر
دنیای بی تغییر
آغاز پر رنگ و
پایان بی تاثیر.......
نمیدونم تمومش کنم، که تموم شه همه چیز...
یا تموم کنم همه چیز رو و بعد تمومش کنم..!!!
*عنوان: محسن نامجو/ علی عظیمی
معلوم نیست طبیب حضرت حافظ چه سیبیل کلفت بد قواره ای بوده که این بنده ی خدا صداش درومده گفته:
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وگرنه شما یه دکتر خوشگل و خوشتیپ و قد بلند و بلوند و چشم رنگی و خوشبو پیدا کن...
بنده خودم به شخصه حاضرم هر روز تنم به ناز کردنش نیازمند باد!
والاع..!
ولی قدیما خوب بوده هااا... طبیباشون چه آپشن هایی داشتن!
فکر کن دلت میگیره میری میگی دکتر دلم گرفته و تنم به نازت نیازمنده!
اصن این جمهوی اسلامی همه چیزمون رو ازمون گرفته! :))))
بی بهونه لبخند رو به لب همدیگه هدیه بدید..
بریزید دور هرچی کدورته
بشورید همه ی کینه ها رو از وجودتون...
البته اینا رو واسه شما گفتم! من از هرچی انسان و انسانیته حالم به هم میخوره و میخوام سر به تن هیشکی نباشه و از عالم و آدم کینه به دل دارم!!!!!!!!!!!
*عنوان از مهدی موسوی
_شنیدی فلان بازیگرها رو تو فلان پارتی گرفتن؟!
_خب گور باباشون که بدبختا رو گرفتن!
_شنیدی فلان مجری؛ از زن دومش طلاق گرفته و سومین زنش رو هم بعله؟!
_خب به من چه؟! حتما با هم نمیساختن! مجری خوبیه ولی!
_فهمیدی اولادی چرا مرد؟ میگن که....
_خوشم نمیومد ازش، ولی به من چه آخه؟!
_فلانی رو که میشناسی؟ میگن با زنش خیلی مشکل داره و دارن از هم جدا میشن و...
_ ملت بیکار همش نشستن حرف در میارن! به من چه این چیزا؟! شایعس اصن!
عزیز دل من ازملت بکش بیرون! بشین با فلان خودت ور برو!