دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

ما که خوشبختیم..

1)

خوشبختی چیه؟

ما خوشبختیم؟

یا بدبختیم؟

یا خنثی؟!

من فکر میکنم خوشبختی یک نقطه نیست!

مقصد نداره!

این نیست که ما بگیم در فلان تاریخ و پس از اجرای فلان عملیات به خوشبختی میرسیم!

خوشبختی همین الانه!

همین الان که داریم تلاش میکنیم تا به اهداف کوتاه مدت و بعد بلند مدت مون برسیم یعنی داریم راه خوشبختی رو طی میکشیم! (نه ببخشید!) طی میکنیم!

یه جایی خونده بودم: "اون کسی که حال نداره آینده هم نداره!"

چقدر قشنگ و درست!

به نظر من اگه صبح که از خواب پا میشیم به کارهای امروز و اهداف فردامون فکر کنیم و واسش عرق بریزیم یعنی خوشبختیم،

خوشبختی چه چیزی جز این میتونه باشه...؟!

بعله، زندگی ئه همه مون  پُره از شکست و ناکامی و درد و رنج و سختی و غم و اندوه و نابرابری!

ولی من معتقدم که همه چیز

"دقیقآ همه چیز"

تمام کائنات

تحت تآثیر یک چیز اند

من

تلاش من

هدف من

به همین سادگی...

حتی ساده تر از اون چیزی که من الان گفتم!

اینجاست که سهراب میگه:

زندگی آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است

و

زندگی شستن یک بشقاب است و اینا!


2)

ماه محرم رو هم تسلیت عرض میکنیم خدمت دوستان عزیز!

ما که اینقدرررررر ناراحتیم، اینقدرررررر ناراحتیم، که دوست داریم چند تا شیشه از این مش روبات الکلی که میگن غم و اندوه رو از یاد آدم میبره (ما شنیدیم البته! خودمون که ندیدیم!) خریداری کنیم و بزنیم به بدنمون بلکم اندکی از این داغ جانسوزمان کاسته شود!

ولی خب حیف..

حیف که یه زمانی این شیشه های کوفتی 40 تومن بود و الان شده 120 تومن و ما هم از این پولا نداریم خرج غم و غصه هامون کنیم، مجبوریم بشینیم هی غصه بخوریم! هعی ی ی

نقطه ی عطف زندگانی..

واسه هر تصمیمی باید نشست ساعت ها بلکم روزها فکر کرد،

حالا اگه این تصمیم اونقدر مهم باشه که تمام زندگی و روزها و شب هات رو تحت تآثیر قرار بده، خب قاعدتا باید خیلی بهش فکر کرد و همه ی جوانب رو سنجید!

اینکه تو مرد عملی یا فقط حرف میزنی؟

اینکه واقعآ میخوای وارد زندگی شی، یا از یه سری مسخره بازی ها خسته شدی میخوای یه بازی جدید رو تجربه کنی؟

اینکه از خودت بپرسی حالا زوده ولش کن بابا حوصله داری؟!

اینکه جوابی واسه کسایی داری که میگن هنوز زوده و تجربه نداری؟!

اینکه تو اصلا تو خودت چی دیدی که بخوای دست به چنین جسارتی بزنی؟!

اینکه اگه میگی حس میکنی عاشقی، آیا میدونی که عشق مسولیت میاره و میدونی که حتی باید جونت رو هم بدی واسه خوشبختی طرف مقابلت و آیا آمادگی این کار رو داری؟!

از تموم سوالات و درگیری های ذهنی خودت هم که بگذری و به جواب قانع کننده ای هم که برسی و از خودت مطمئن شی، باید به این فکر کنی که آیا از وضع مملکت آگاهی؟ اقتصاد رو نمیبینی؟! گرونی و تورم رو نمیبینی؟! یارو 30 سالشه میگن چرا زن نمیگیری میگه با این وضع اقتصادی نمیشه! اونوقت چه انتظاری داری از کسی که به توی دانشجوی 23 ساله ی سربازی نرفته اعتماد کنه که آینده ی تضمین شده ای خواهی داشت؟! نمیخوای تو مدرسه ثبت نام کنی که کارنامه ات رو نشون بدی و زن بگیری!

منبع درآمدت چیه؟ فکرت واسه آینده چیه؟ اگه فلان برنامه جور نشد آیا برنامه ی دیگه ای داری که به بن بست نرسی؟ خونه داری؟ ماشین داری؟!

خب وقتی به هزار و یک سوال ذهنی خودم که شاید نه برای خودم، که برای هرکس دیگه ای پیش بیاد و باید جوابی براش داشته باشم مواجه میشم اولین جواب شاید "امید" باشه! اینکه زندگی ساخته میشه اگه دو نفر همراه باشن و تلاش کنن،

اینکه ساختن زندگی شاید چندان راحت و آسوده نباشه ولی

وقتی سر صبح کلام خدا رو به خودم یادآوری میکنم که میگه:

"برای فرزندان خود امکان ازدواج فراهم کنید تا در رزق و روزی شان گسترش ایجاد کنیم"

اونوقت کل روز رو با انگیزه ی بیشتری تلاش میکنم و فکر میکنم با هر حرکتی که میکنم یه قدم به هدفم نزدیک تر میشم!

به هرحال،

هدف مشخص شده،

انگیزه بالاست،

افکار منفی دور شدن

و همه چی آنگونه است که باید،

امیدوارم همه چیز همانطوری پیش برود که من میخواهم!

در غیر اینصورت

همه چیز را آنطوری پیش میبرم که خودم میخواهم!

بله!

همینجوریاست!

انتخابات!

انتخابات آمریکا هم تموم شد و باز هم اوباما ریاست جمهوری کل دنیا رو به عهده گرفت!

فقط من موندم اگه آمریکا رئیس کل دنیاست، خب پس چرا ما حق نداریم تو این انتخابات شرکت کنیم؟!

خب یه سری دوست داشتن تو این انتخابات رامنی رآی بیاره و فشار بیشتری به مملکت اسلامی وارد بشه و...!

یه عده هم اوباما رو مناسب میدیدن شاید با نرمش ایشون، چرخ مملکت اسلامیمون بچرخه!

و من فقط به این شعری فکر میکردم که چهار سال پیش "ه ا دی خر.سن.دی" در وصف این انتخابات سروده بود:


انتخابات یو.اس.آ. به تو چه

فرق مک کین و اوباما به تو چه (شما بخوانید رامنی و اوباما)

کهنه سرباز ویتنامست آن
حامل عقده‌ی ایام است آن

آمده از دل تبعیض است این
چون زغال اخته‌ی جالیزست این

تو جهان سومی بیچاره
چه کنی حلق خودت را پاره

هردو یک جور ترا مینگرند
هردو آیند که نفتت ببرند

هردو آیند که بانکت بزنند
گر ندادی تو به تانکت بزنند

هر دو با خا*منه‌ ای میسازند
متحد بر سر تو میتازند

حکمرانان همه مانند هم‌اند
ضد تو هم نفس و هم قدمند

هر دو با کشور ما یکجورند
هر دو از خوردن ما مسرورند!

آن یکی قاشق و چنگالش هست
این یکی میخورد اما با دست

سنه نه این که سفید آنکه سیاه
تو همان به که بچسبی به کلاه

تو فقط در جریان باش ولی
نکن امیال خودت را عملی!

نکند رأی تو تأثیر کند
وضع در منطقه تغییر کند!

نه عزیزم سر شوخی دارم
خواستم سر به سرت بگذارم

وضع این منطقه تعیین شده است
اسب چنگیز مغول زین شده است..

افکار متعصبانه!

خب شاید همه مون شنیدیم این حرفو که: "هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد!"

ولی خب به نظرم بعضی سخن ها هم هستن که جا و مکان ندارن کلآ!

یعنی در فرهنگ لغات یک انسان متشخص و فهمیده شاید نگنجه که در کنار دوستانش حتی، از یک سری لغات و حرفها استفاده کنه!

نمیخوام بگم بنده قدیسه ام و از کلماتی که با "ک" آغاز میشن (!) استفاده نمیکنم و چه پسر خوبی ام و حیف شدم که تو این مملکت موندم و اینا! (هرچند این موضوع هم صحت داره و باید به وقتش و در پستی جداگانه در موردش بگم براتون!)

خب بعضی وقتا میطلبه واقعآ،

ولی خب خیلی خوشم هم نمیاد از اینکه تو جمع دوستان بشینیم و خاطرات چیز تعریف کنن برامون

و یا حتی برای حل یه معضل اجتماعی اینقدر در تعریف و تشریح پیش بریم که دیگه یه سری با خودشون ور برن!

نمیدونم! خب شایدم من اشتباه میکنم و این دیدگاه متعصبانه و مختص یه قرن پیش باشه!

ولی خب من از اینکه ببینم به عنوان مثال، خواهرم، دخترعموم، دخترداییم، یا خلاصه هرکدوم از اقوامم بنا به هر دلیلی موضوع حرفش با دوستش حرفهای زیر شکمی باشه حس خوبی بهم دست نمیده!


حالا خوشحال میشم بدونم که نظر شما چیه؟!


پی درخواست نوشت: خیلی وقت پیش در وبلاگ اینجانب پست صوتی ای گذاشته شده بود! (تنها پست صوتیه این وبلاگ هم بود فکر کنم) نمیدونم اون موقع مخاطب این کلبه بودید یا نه، ولی اگه بودید و اگه بر حسب اتفاق هنوز اون فایل صوتی در اختیارتون هست خوشحال میشم اون رو به خودم هم بدید!

موضوع اون فایل هم در مورد راست گویی و دروغ نگفتن و اینها بود به گمانم!

با تشکر...

شخصیت خوب!

پی احترام به مخاطب نوشت: محتویات این پست واسه اینکه رو اعصاب آبجیمون بود حذف شد!

یه همچین آدمی هستیم ما کلآ!


پی نوشت: کلآ ما ملتی هستیم که عادت کردیم بدبختی هامون رو جوک کنیم و بهش بخندیم!!!