تا همین چند سال پیش من هم بخشى از این مراسم بودم و از یه جایی به بعد هم خنثى نسبت بهش...
از وقتى یادم میاد جشن ها و دورهمى ها با سرو مشروب همراه بوده و رقص و خنده و...
تا همین چند سال پیش با بخش مشروبش مخالف بودم و از یه جایى به بعد، اصلاً دورهمى بدون مشروب هم مگه میشه؟!
عتقادات تغییر میکنن ولى به نظرتون چی میشه که از هم متنفر میشیم و به روى هم شمشیر میکشیم؟
چرا مستی حماقته تا وقتى مسلمونى، و مسلمونى احمقانه س وقتى مستى؟!
بذرهاى تنفر از غیر خودى، کِى و کجا در ما کاشته شد؟!
اکثر جوابهاى به سوالم توى استوری اینستاگرام، توهین به کارناوال عاشورا بود و من به دنبال دلیل، تاریخ رو ورق زدم...
شاید اگه جشن و شادى حرام نبود ما از محرم متنفر نبودیم،
اگه ما میتونستیم دست در دست کسى که دوستش داریم روز عشاق رو جشن بگیریم و آزادانه لبش رو ببوسیم، گریه بر لب تشنه ى رقیه رو احمقانه خطاب نمیکردیم.
فکر میکنم درخت تنفر زمانى در ما شاخ و برگ داد که عده اى نهال عشق رو لگدمال کردن...
کتاب "در مسیر آشتى" ، نوشته ى دزموند توتو، تنها راه رسیدن به آشتى ملى و آفریقاى یکپارچه و به دور از نژادپرستى رو "بخشش" میدونه!
و من با وجودى مالامال از تنفر نسبت به هر صوت مذهبی و هیئت ریاکاران، در جستجوى ذره اى انگیزه براى بخششِ جماعت زورگوى ضد شراب و شادى و صلح از خودم میپرسم:
به راستى چه کسى از حجم و هجوم تنفر در ما سود خواهد برد؟!
انگار این بذر تنفر که کاشته شئ توی وجودمون تنها راه حکموت کردن به ما بود
زرنگ تر از حکومتهای قبلی ان... :/