دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

رشت بهشت


خوشحالم...

چیه تعجب کردید که یه بارم اومدم اینجا نوشتم خوشحالم؟! خب منم آدمم و بعضی وقتا خوشحالم دیگه!


آقا من خوشحالم که توی شهر رشت زندگی میکنم..

شهری که فاصله ای با دریا نداره و هروقت اراده کنم میتونم نیم ساعته لب ساحل باشم و کنارش راه برم...

شهری که مردمی اپن مایند داره که بین زن و مرد هیچ تفاوتی قائل نیستن و تا یکی بهشون لبخند میزنه مهر جنده بودن به پیشونیش نمیچسبونن!

شهری که مذهب توش یه برچسب تقلبی محسوب میشه که به یه اقلیتی به زور چپوندن و اکثریت فقط به انسانیت اهمیت میدن...

شهری که شور و نشاط و هیجان هنوز توش نمرده..

شهری که هنوز تو کافه های شهرش به سبک قدیم شکیبا و فتانه هایی هستن که دور میزها قر میدن و دلبری میکنن!

شهری که هنوز سر میزهای کافه هاش میشه با خیال راحت پیک پیک پیک پیک ریخت......

شهری که به قول دوستم گرم نیست! فقط مرطوبه! (یعنی از نظر لغوی درست نیست که بگیم وای چقدر گرممه! و باید از جمله ی وای چقدر رطوبتمه استفاده کنیم به جاش!)


من واقعا نمیدونم شما توی شهرتون چه لذتی از سیگار و پیاده روی و کتاب و عشق و سکس میبرید؟! فکر کنم همه ی اینها توی رشت بوده که کشف و اختراع شده و به صورت کاملآ فیکی به شهرهای دیگه هم صادر شده!

خلاصه که اگه فکر میکنید توی زندگیتون از چیزی لذت میبرید سخت در اشتباهید!!!
کافیه یه بار بیاید رشت و اون حرکت رو اینجا انجام بدید! اونوقت تفاوت فیک و اصل رو کاملا متوجه میشید!!!