وقتی دستاورد بیست و هفت سال زندگی میشه اعتماد نکردن...
وقتی میبینی آدمیزاد عادتشه تو روت بخنده و از پشت خنجر بزنه...
وقتی آدمایی که از خاک بلندشون کردی خاکشون رو روی تو میتکونن و از روت رد میشن...
وقتی میبینی کسایی که میخندونیشون چشم ندارن لبخندت رو ببینن..
وقتی تو نقطه ی پایان ٢٧ سال آزمایش ایستادی و نتیجه با شکست مواجه شده، ولی باز اعتماد میکنی و باز میخندی و باز رویه ات رو عوض نمیکنی، واقعا که باید بهت گفت:
لعنت به ساده لوحی ات و آن دل خرت
بهتت زده شکسته در این شهر باورت
به دست دوست یا که به آغوش امن عشق
اینبار اعتماد کنی خاااک بر سرت...
پی نوشت : راستی ظاهرا تولدته........
به شخصه امیدوارم اعراب هرچه زودتر با جوک و دلقک بازی از خجالت رانندگی خانمای کشورشون در بیان،
اصلا چه معنی داره سطحِ فهم و شعور و فرهنگِ منِ ایرانی، از عربستانی ها هم کمتر باشه!
#مجوز_رانندگی_به_زنان_در_عربستان
#ترمز_وسطیه
#گاز_هم_تو_آشپزخونس!!!
#زنها_رانندگی_کنن_کی_از_بچه_ها_مراقبت_کنه؟!
#جهاد_زن_آراستگی_واسه_شوهرش_مگه_نبود؟!
#روم_به_دیوار_لابد_پسفردا_هم_میگن_زن_و_مرد_برابرن
#اصن_سلطان_جاده_ها_داریم
#ملکه_جاده_ها_که_نداریم!
#دین_رو_دارن_تحریف_میکنن_رسما
#نژاد_پرستی #بی_فرهنگی #بیشعوری #حق #حقوق #نصف_مرد #تلخ #تلخند #زهرمار
ولی من اگه خدا بودم، جای کتاب به پیامبرهام یه جزوه ی اینجوری میدادم:
بسم الله الرحمن الرحیم
گوه نخورید
صدق الله العلی العظیم
خلاص...
#عنی_مال
#عنی_مور
#عنی_تایم
#حداقل_پشت_سر_هم_نخورین!
#اگه_خوشمزس_ما_هم_بخوریم!
#با_هم_دوست_باشیم
#در_هم_نمالیم
#توی_هر_سوراخی_انگشت_نکنیم
#لای_پای_خار_ایهام
#چه_کاریه_همه_چی_حروم_آخه!
#لیکن_فقط_گوه_خوردن_حرام_است
علم بهتر است یا ثروت..؟!
سوالی بسیار مهم، که متاسفانه معمولا سرسری و با خنده از بچه های دبستانی پرسیده میشه...
به نظرم نیازمند یه فرهنگ سازی هدفمند در این زمینه هستیم...
که همون اول راه، با پرسیدن این سوال که دوست دارن در آینده با در دست داشتن مدرک های خوشگلشون بیکار باشن یا بدون اون، مسیر رو براشون مشخص کنیم..
شاید اینجوری بفهمن که همه چی رو توی کن کور و دانش کاه و این خزئبلات نبینن و از همون سن برن دنبال علایقشون..
شاید اینجوری ٤ تا مکانیک و نجار و برقکار و نقاش و شاعر و... خوب داشته باشیم که با عشق کارشون رو انجام میدن و چند سال از عمرشون رو بیخود و بی جهت و با اهداف واهی توی دانشگاه حروم نمیکنن...
یا حداقل با علم به اینکه علم اندوزی هیچ ربطی به ثروت اندوزی نداره مسیر زندگی شون رو سمت دانشگاه کج میکنن!
مدتهاست که صفحه ای سفید رفیق تنهایی ها و کیسه ی زباله ی سیاه استفراغ های مغزی درگیر و پرتنش است که با خنده و هجو و طنزی تلخ آمیخته می شود تا از درد رگ به رگ شدن های مغزی پر آب بکاهد!
که تا وقتی از قلب و مغزت بوی کثافت پسماندهای سالها مسیر اشتباه به مشام میرسد، حواس چند گانه ات را با صدای تق تق موزون و ناموزون این سخت افزار به نرمشی قهرمانانه وادارد!
"ولی واقعا راه حل چیه؟ راه حل حواس پرتیه یا دادن یه جواب مشخص به سوالات قلب؟ راه حل دلقک بازیه یا تسلیم شدن در برابر خواسته های دردناک عقل؟"
بگذریم.....؟!