دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

زن زندگی...

زن یعنی لطافت با زیرکی زیر پوستی!!!

وقتی بهت میگن " خوش بگذره عزیزم! "

در واقع تو دلشون میگن " الهی بری بخوره تو برجکت! "

ولی مردها حرف دل و زبونشون تقریبا هماهنگه

یعنی وقتی میگن " خوش بگذره عزیزم "

تو ذهنشون ایکی ثانیه بررسی کردن که  آیا صلاح هست بره یا نه؟ آیا رفتنش آزارشون میده یا نه؟!

اگه همه چی اوکی باشه با لبخند آرزوی لحظاتی شاد رو می کنن! اما اگه یه درصد خوششون نیاد پا می کنن تو یه کفش که " عزیزم نمیشه نری؟ " و بالاخره به یه نحوی مخالفت خودشون رو ابراز می کنن...

حالا کاری هم ندارم به اینکه زن ها به این مخالفت اهمیت میدن یا نه!!!

مدیونید فکر کنید میخوام زن ها رو بی صداقت جلوه بدم هاااا!!!


زن یعنی نگاه منتظر

زنی که با دل و جان پایبند به دلت می شود استحکام قابل توجهی دارد! کم نمی آورد! جا نمیزد!

زن یعنی مخلوطی از زنگ تفریح، مشاوره اجتماعی، مدیریت بحران، شونه ای برای گریه کردن...

یه زن می تونه همزمان هم مرد فعالی باشه هم زن نرم و نازکی...

یه زن رو دوست دارم

اون هم زنی که مثل کوه پشتمه...

منطقه ی آزاد!

کاملأ بدون شرح بروید به منطقه ی آزاد!


پی نوشت: لازم میدونم تشکر کنم از همه ی دوستای گلم که با اینکه من وقت نمیکنم کامنتی براشون بذارم ولی همچنان جویای حالم هستن و اینجا کامنت میذارن! واقعأ فکر نمیکردم سی و پنج تا کامنت بخوره پست قبلم ولی خب... فقط میتونم بگم دمتون گرم...

همین!

الا بذکر الله تطمئن القلوب

یه وقتایی هم هست که فقط میتونی سکوت کنی

فقط میتونی با بغضی که تو گلوت گیر کرده

و با چشمایی که میلرزه بگی

تسلیت میگم!

غم آخرتون باشه!

خدا بهتون صبر بده!

ما رو هم تو غم خودتون شریک بدونید!

ولی خب واقعأ این حرفا میتونه تسکینی باشه واسه غم از دست دادن یه نوعروس؟

تسلیت میگم بابا محمود ، آناهیتا و مهرداد عزیزم...

خب خلیجِ فارسِ دیگه!



خداوکیلی هرچی فکر میکنم میبینم یه مشت عرب سوسمارخور اصلأ ارزش اینو ندارن که من بخوام در موردشون پست بنویسم!

خلیج فارس که همیشه خلیج فارسه، ما هم که همیشه ایرانی ایم، عربا هم که همیشه عربن! خب الان کی جرئت داره غیر اینو بگه؟؟؟ والله!

***************

پی بعدأ نوشت: از همه ی دوستان عزیزم دعوت میکنم به مدت ده روز نام وبلاگشون رو به "خلیج همیشه پارس" تغییر بدن! میخواستم بگم جهت زدن تو دهن این عربای سوسمارخور، ولی خب از اونجایی که ما ملت از این "تو دهن زدن ها" خاطره ی خوبی نداریم، شما جهت همبستگی با هموطن ات ده روز اسم وبلاگت رو عوض کن! طوری نمیشه به خدا! خطرم نداره! نه گاز اشک آور میندازن سمتت! نه باتوم و نه هیچی! والله!

هدفمند می شویم...

میدونید زندگی کجاش لذت بخشه؟

اینکه یه هدف بزرگی رو واسه خودت انتخاب کنی،

خیــــــــــــلی بـــــــــــزرگ!

هدفی که واسه رسیدن بهش چاره ای نداشته باشی، جز اینکه خودت رو پاره کنی! (البته ببخشید!)

اونوقت نه وقت نهار و شامت مشخص باشه، نه وقت خواب و آرومت!

در مورد نت هم که خدا رو شکر اصلأ دیگه فکر نمیکنی!

هرچی هم که تلاش میکنی میبینی کمه!

خب بدیهی ئه که قرار گرفتن تو چنین شرایطی واقعأ سخته! 

ولی من دوست دارم تحمل سختی ها رو، وقتی ایمان دارم به فردایی روشن...

اصلأ شاعر هم در این زمینه میفرماید:

نابرده رنج گنج میسر نمی شود / مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد!


فرشته ی نجات رو دوست دارم...