دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

به خاطر عشق ازدواج نکنیم!





شاید همه مون شنیده باشیم که ازدواج مثل هندوانه ی دربسته س..
یه وقتایی اونقدر تشنه میشیم که بدجوری هوسش میزنه به سرمون، اونوقت حاضریم واسه پیدا کردن یه دونه شیرین و آبدارش، همه ی شهرو زیر پا بذاریم؛
ولی با وجود همه ی پرس و جوها و تحقیقات، معلوم نیست که وقتی تیزی رو فرو کردیم توی دل اون خوشرنگ و لعابِ دلبرکش، آیا اون هندونه ی مد نظرمون از توش در میاد یا نه؟
شیرینه یا ترشیده؟
قرمزه یا سفید؟
تخمیه یا... (آهان نه اون واسه خیار بود!)
به نظر من ازدواج مهمترین رویداد، بهترین اتفاق و نقطه عطف زندگی خیلی ها میتونه باشه؛
نقطه شروع مسولیت پذیری، تعهد و تعقل عمیقتر!
ولی مهم ترین نکته اینه که هیچکس قرار نیست با ازدواج خوشبخت بشه و این انتظاری کاملا نابجاست!
ازدواج به اشتراک گذاشتن صادقانه ی غم ها و شادی هاست و هر دختر و پسری به تنهایی اونقدر مشکلات دارن که فرصت خوشبخت کردن من و شما رو نداشته باشن.
ما همدیگه رو خوشبخت نمیکنیم، فقط قراره سنگ صبور و همراه تک تک لحظات سخت هم بشیم..
حالا اینکه آیا ما واقعا میتونیم یار کسی باشیم یا نه هم، مثل همون پیدا کردن هندونه ی شیرین دربسته جواب قطعی نداره، ولی خوندن کتاب ها و مراجعه به روانشناس های حاذق و زدن تست های تعیین شخصیت فردی، شاید حکم همون ضربات قبل از شکافتن هندونه رو داشته باشن و کمک کنن که "شاید" درست تر انتخاب کنیم.....

پشت سیاهی های دنیامان، سیاهی بود...


آدمیزاد به امید زنده س..
ناامید شیطونه...
امیدت به خدا باشه! و و و و..
اینقدر توی گوشمون خوندن این روایات رو که ملکه ی ذهنمون شده!
و حالا که از هر زاویه و منظری به زندگی نگاه میکنیم و کورسوی امیدی دیده نمیشه، پاک بریدیم..!
نه از گذشته خیری دیدیم، و نه در حال زندگی دلچسبی داریم.
بوی کبابی هم که هر از گاهی از آینده به مشام میرسه پُر واضحه، از خریه که داغ میکنن!
توی این وضعیت بغرنجِ دست و پنجه نرم کردن با گرونی و بیکاری و بی سوادی و بی برنامگی و بی فرهنگی و سطح پایین زندگی در جهان سوم؛ (که البته این نقطه ی دنیا انگار کلا هیچ ربطی به جهان نداره، چه برسه به مقام سوم بودن) بعضی ها هنوز نفسشون از جای گرم بلند میشه که خدا رو شکر کنیم وضع بدتر از این نیست و درسته که گنجشک روی سرمون ریده، ولی سپاس خدای را عزوجل(!) که گاو پرواز نمیکنه!!
اما این جای گرمی که نفسشون داره ازش بلند میشه گرمای تاپاله ی همون گاویه که ریده به سرمون و این عزیزان هنوز خبر ندارن، چون یا تا به حال از نزدیک گاو ندیدن یا نگاهی به پس سرشون توی آینه ننداختن!

وگرنه گرما کجا بود.. امید کجا بود.. دل خوش سیری چند..؟!


#ما_به_دنیا_اومدیم_ولی_دنیا_به_ما_نیومد

#ما_نسل_سوخته_ی_پدر_سوخته
#شما_انقلاب_کردید_یا_انقلاب_ما_و_شما_را؟!
#اگر_جبرییل_بر_من_نازل_شده_بود_و_میگفت_بخوان_به_نام_پروردگارت_که_تو_را_آفرید_یحتمل_عصامو_میکردم_تو........
#بیخود_کرد_خب!

به تخم مرغم!

آقا خواستم بگم حرف مرد یکیه و من همچنان با این روند اصلاحات توی کشور موافقم!
اصلا معنی نداشت که قیمت تخم مرغ توی کشور اسلامی ما به طرز کاذبی پایین باشه!
شما که اعتراض داری به این روند اصلاح قیمتها، اصلا میدونید توی غرب قیمت تخم مرغ چنده؟
خب منم نمیدونم، ولی قطعا خیلی بیشتر از قیمتش توی ایرانه!!!


فقط روم به دیوار، جسارته، یه خواهشی هم از دولت محترم دارم،

حالا که تا ١٤٠٠ وقت هست، هرچه زودتر یه اصلاحات ژنتیکی هم روی بشر انجام بشه که ازین به بعد خانوم ها به جای زاییدن تخم بذارن،
بالاخره گذاشتن یه تخم چند گرمی خیلی راحت تر از زاییدن یه بچه ی چند کیلوییه و اینجوری هم برای اندام خودشون خوبه،
هم هر خونواده ای به خودکفایی میرسه و برای مصارف روزانش از "تخم زن" استفاده میکنه به جای تخم یه جونور دیگه!
هم اون بدبختایی که ناخواسته زن یا دوست دخترشون رو تخمدار میکنن میتونن بشینن دور هم یه املتی بزنن و به مشکلاتشون بخندن!
والاع!

#عشقم_من_دارم_میرسم_خونه_سه_تا_تخم_بذار_شام_بخوریم!
#وقتشه_خانمها_هم_در_اقتصاد_خانوار_شریک_بشن!!
#من_از_رای_ام_پشیمان_نیستم_چون_یک_مهندس_یا_راهی_میابد_یا_راهی_میسازد
#از_اتاق_فرمان_اشاره_میکنن_زر_نزن!
#بله_همین_الان_مستر_پرزیدنت_فرمودن_تا_تخم_مرغ_گرونه_میتونیم_تخم_ایشون_رو_بخوریم!

ماستمالیزاسیون!

من واقعا فاز شما ملت شریف و فهیم ایران رو نمیفهمم!
آخه بالام جان مگه خود شماها نبودین که به صورت خودجوش رفتین پای صندوق های رأی و به دولت تدبیر و امید؛ به دولت "اصلاحات" رأی دادین؟
دِ خب پس چرا روی هر امری که دست میذاره "اصلاح" اش کنه غرغر میکنین و اعتراض دارین؟!


عوارض خروج از کشور رو چند برابر میکنه؛ اعتراض دارین!

یکی هم نیست بهتون بگه: تو اصن از کشور خارج میشی که معترضی آخه؟
آیا میدونی این اصلاحات بیشتر برای تنبیه آقازاده های خودشونه؟
تا حالا به این فکر کرده بودی که هدفشون افزایش مالیات خونواده های خودشون بوده؟ بی فکر!
آخه شما همین امامزاده های آب و خاک خودت رو زیارت کردی که میخوای بری از مساجد پاتایا و آنتالیا دیدن کنی؟ ملحد! زندیق! بی دین!


قیمت بنزین رو میخواد اصلاح کنه باز معترضی!


خب عزیز من درسته که به فرمایش سخنگوی دولت: "هدف از افزایش عوارض خروج از کشور افزایش گردشگری داخل کشور هستش"

ولی شما خونه ی خودت رو درست دیدی که حالا میخوای بری کل کشور رو بگردی و الکی بنزین بسوزونی سرمایه های مملکتت رو به باد بدی؟ فرومایه!
تو که هنوز جیبهای کاپشنت رو هم درست نگشتی و الان اگه بعد دوسال بری سر وقت جیب کت ات، ده هزار تومان تهش کشف میکنی بیخود میکنی هوس سفر میزنه به سرت!
اصن تو کتاب "تاریخچه خصوصی خانه" اثر بیل برایسون رو خوندی؟ سفر هم میخوای بری اونوقت؟
سرانه مطالعه توی کشور ٢ دقیقه س بعد شما میخوای بری از خونه بیرون بنزین بسوزونی زباله هاتم همینجوری بریزی توی خیابون چهره ی کشورت رو به جهانیان زشت نشون بدی؟
بعد هم میشینی میگی دولت اصلاحات بده؟ پدرسوخته؟!


پی نوشت: من از رای ام پشیمان نیستم، فقط یه احساس غلط کردم خاصی توی چشمامه که خب اونم دست خودم نیست...
پی نوشت: چشمها را باید شست.. جور دیگر باید دید..!

دلم از اینهمه بد میگیرد..

همه ی آدمها یک روزهایی خسته میشوند، یک روزهایی دلشان نمیخواهد اصلاح کنند، دلشان نمیخواهد لباس تمیز و مرتب بپوشند و خوشبوترین اودکلن شان را انتخاب کنند، دلشان نمیخواهد حتی در حد نیم نگاهی به گوشی تلفن توجه کنند..
آدمها یک روزهایی دلشان هیچ چیز نمیخواهد! هیچ چیز..
دوست دارند بداخلاق باشند و به در و دیوار و زمین و زمان، بی دلیل فحش بدهند!
یک روزهایی حتی تمام آهنگ های مورد علاقه ی مان به درد نخور میشوند! تمام فیلم های کمدی بی روح و بی معنی! همیشه که نمیشود خوشحال بود و خندید، همیشه که نمیشود حال خوب داشت؛
خورشید هم زمستان میتابد؛ ولی گرم نمیکند!!