این درخته هم لخت شد! شما هنوز لباس تنته؟!
حقیقتش اینه که ماها همه مون یه مشت خل و چل یم که یه جای کارمون به شدت میلنگه!
منتها به جای اینکه پاشیم بریم دکتر و روح و روانمون رو درمان کنیم، دنیای واقعی مون رو ول کردیم و نشستیم اینجا واسه هم قصه میگیم!
قصه ی تنهایی... قصه ی خیانت... قصه ی دروغ... قصه ی جدایی... قصه ی عشق نافرجام... قصه ی درد و مرض.. قصه ی خونواده ی بیخود... قصه ی عقده هامون...
تو یه دنیایی ساختی واسه من
که تو خوابم نمیدیدم اصن..! :)))))))) lol =))
*عنوان: مهدی موسوی
تا حالا شده نسبت به هیچکس حس خوبی نداشته باشین؟!
شده اعتمادتون رو نسبت به همه از دست بدین؟!
تا حالا اونقدر مستاصل و درمونده شدین که ندونین چیکار کنین؟!
شده به این فکر کنین که تا حالا چقدررر احمق بودین؟!
من که اصن درکتون نمیکنم! خجالت بکشید! این فاز ها چیه برمیدارین آخه؟! :/