رودخانه یا برکه؟
«سنگی را اگر به درون رودخانه بیندازی تأثیر چندانی ندارد. رودخانه دنبال بهانهای برای خروشیدن است. سنگ را از آنِ خودش میکند، هضم و فراموشش میکند. هر چه باشد بینظمی جزئی از طبیعتش است.
اما اگر همین سنگ را در برکهای بیندازی، تأثیرش ماندگارتر است. برکه برای موج برداشتنی اینچنین آماده نیست. یک سنگ کافیست برای زیرورو کردنش. از عمق تکان دادنش. برکه بعد از برخورد سنگ، دیگر نمیتواند مثل سابق بماند.»
این چند خط از الیف شافاک تداعى کننده ى زندگى حال حاضر ماست؛
بعضى از ما به مانند برکه اى مهجور، مستعد تأثیرپذیرى از سنگ هاى ریز و درشتى هستیم که به سمتمان پرتاب میشوند و با هر رویداد ناخواسته ى بیرونى دچار تلاطم هاى عمیق درونى میشویم و تا مدتى طولانى به حالت اول بازنمیگردیم؛
و بعضى همچون رودخانه اى خروشان، بى توجه به ناملایمات و اتفاقات ناخواسته، با سرعت به مسیر و برنامه ى از پیش مشخص شده ادامه داده و حتى سنگهاى ریز و درشت را هم با خود همراه میکنیم...
کیفیت زندگى هر فرد در انتخاب بین این دو تعریف میشود؛
رودخانه ایم یا برکه؟
بعضی وقتا هم خیلی ارادی نیست که رودخانه باشیم یا برکه...
حالا من میخوام انگیزشی بنویسم تو بگو نمیشه!
حموم ویژه میشه گرفت بعد رودخونه نمیشه شد؟
برکه اسم قشنگیه و


تو ذهنم پلی شدو 


منو یادِ یه عالمه قورباغه و بچه قورباغه های لای نی زار...بعد یهویی یادم میاد که؛قورباغه_ها ؟ تو دهن مار گرفتارمی شدن و
زجه میزدن...
رود خونه هم قشنگِ.جاریِ سمت دریا....
والان ترانه سیاوش،مسیرِ زندگی مثلِ یه رودِ
دیگه صدای گوسکا دوشکاتِ بُسته
عذرمیخام که خیلی حرف زدم
احساس کردم توی خواب دارین حرف میزنین و از خوابی که دارین میبینین میگین!!! :)