یادمه 6 سالم بود که پدربزرگم از دنیا رفت.. وقتی رسیدیم رشت همه در حال گریه و زاری بودن.. بابامم یه وری افتاد و شروع کرد به اشک ریختن...
خیلی دوستش داشتم اون مرحوم رو.. شخصیت آروم و مهربونی بود...
ولی وقتی همه دارن گریه میکنن و ناله سر میدن دیگه من حق ندارم ضعیف باشم!
یادمه گذاشتم رفتم سر خیابون و پشت یه ماشین نشستم و تا تونستم زار زدم....
یادمه وقتی داییم تو بغلم نفس آخرش رو کشید فقط داشتم به این فکر میکردم که حالا چجوری مادربزرگم رو آروم کنم؟
حالا چجوری به مامان خبر بدم؟ بابا رو کی میخواد بگیره این وسط؟!!!
ولی عاخه پس خودم چی؟ چرا همیشه باید بخندم؟ چرا نمیتونم غصه داشته باشم؟ چرا نمیتونم خودمو در نظر بگیرم؟ چرا نمیشه یه بارم من غر بزنم، بیخودی داد بزنم، خرکی فحش بدم، از ناراحتی گریه کنم و اطرافیانم بخوان بفهمنم و آرومم کنن؟! یعنی اینقدر سختم من؟! نمیشه فهمیدم؟! نمیشه حل ام کرد؟!
آخه چرا وقتی اون قادره مطلق و متعال داشت می آفریدمون همراه باهامون یه گام به گام هم نداد بیرون که کسایی که اونقدر باهوش نیستن که خودشون حلمون کنن برن از رو اون تقلب کنن حداقل!؟
به نظرم بهتره به گذشته اصلا فکر نکنیم...غرق شدن تو خاطر پر از غم و غصمون هیچ دردیو دوا نمیکنه...ک اولیو هم پاک کنید...گریم میگیره وقتی یادم میاد که چقد جاشون خالیه الان...:(
نظرت که فکر کنم نظرهمه ست!
عمل مهم نه نظر ولی متاسفانه!
در کل منظور من از این پست غم و اندوه گذشته نبود و در مورد حال صحبت کردم با نیم نگاهی به اینده!
کامنت قبلی رو هم پاک کردم حالا گریه نکن! به نظرت عمل کن!
سلام آقا بهنام

بعله میدونم چی میگین...منم همین منظورم بود که گذشته گذشته دیگه...نمیشه کاریش کرد
پس همیشه شاد و خوش باشین تا جوون بمونین
موفق باشین.
سلام
باشه چشم !
من آدم بینهایت بیخیالیم...وتنها کسی هم هستم که بدجوری به نظرش عمل میکنه...اصلا تا چیزیو قبول نداشته باشمو خودم بهش عمل نکنم برای کسی به زبون نمیارم
پست خوبی بود،ممنون...
خلاصه اینکه شما خیلی خوبی!
قابلی نداشت!
فک کردی قرص جوشانی راحت بندازنت توآب حل بشی؟!
چرا میزنی حالا حل نمیشم خب! والااع!
اگه کام به کام باهامون خلق میکردم بعد میرفتیم مثلا سر هر کوچه یی مثل سوپر مارکت یه انتشاراتی هم بودبعد میشمردیم تعداد ادمایی که نمیفهمن مارو و بلد نیستن حلمون کنن رو چاپ کنه میگرفتیم دستمون میبردیم میدادیم این عزیزا دل
اینجوری هم هزینه بر میشد برامون!
به نظرم هرکس میخواست عزیز دل بشه خودش میرفت میخرید کتاب رو بهتر بود!!!
پس چی...
آپم...
دعا میکنم همیشه قلبتون مملو از عشق و زندگیتون سرشار از آرامش باشه...و خدا پشت و پناهتون
همچنین برای شما
سلام مجدد
نه قصد دفاع ازحقوق زن یا مرد نیست ...
اصل مطلب اینه که هرچقدر زن محجبه تر وعفیفترباشه ازبه گناه گناه افتادن مردا بیشترجلوگیری میشه این یه واقعیته که نمیشه ازش چشم پوشید ...
وهمچنین اگه آقایون با نگاهشون زنایی که بی حجاب ترن و تحسین نکنن اوضاع هردو جنس هم زن هم مرد خیلی بهترمیشه ...
خلاصه اینکه همه باید تلاش کنن واسه بهترشدن وخوب شدن اوضاع اما متاسفانه.............
همه بیشتر زودتر به سمت جنبه های بد وشیطانی زندگی جذب میشن ...
علیک سلام مجدد
ولی خب متاسفانه یا خوشبختانه زنان چادری بیشتر بنده رو تحریک میفرمایند!
به این دلیل که خیلی دوس دارم کشف کنم اون زیر چی هست که پوشوندنش!
در مورد تحسین با نگاه هم خب اگه تحسین برانگیز باشه طرف چه اشکالی داره؟!
حالا هرکس بی حجاب بشه هم که مورد تحسین واقع نمیشه یه سری فاکتور ها لازمه به هرحال..!
و اما در مورد جنبه های بد و شیطانی زندگی هم چی بگم والاع! بستگی داره تعریفمون چی باشه از بد یا از شیطان!
جدی دوس داری بدونی چرا؟!
خیلی درد داره ها! تا حالا دندونتو اندو کردی؟! دردش مث اونه منتها بدون بی حسی! بالاتر نوشتی میخوای سنگی کلوخی چیزی بشی جوری که هیچ آسیب و دردی بهت نرسه! خلاصه فکراتو بکن!
همون دیگه نکردم بیخبرم از دردش