یه زمانی با دوستم در موردِ مُردن حرف میزدم و اینکه احساس میکردم از زندگی سیر شده و گویا چندان از خودکشی بدش هم نمیاد!
اون زمان فکر میکردم خودکشی کار انسان های ذلیل و بدبخته!
در واقع فکر میکردم کسی که خودش رو میکشه "آدم" نیست!
چون برای "آدم" همیشه یک راه وجود داره!
هیچوقت به اینکه به اونچه که میخوام نرسم حتی فکر هم نکردم،
و همیشه با هر بدبختی ای هم که بوده، به هرچی خواستم رسیدم و به بن بست رسیدن رو برای آدمیزاد ننگ میدونستم!
اون روز به دوستم گفتم اگه هرکدوم از اطرافیانم خودش رو بُکُشه، از مُردنش که ناراحت نمیشم هیچ، حالم هم ازش به هم میخوره و به حال خودم تآسف میخورم که با چنین کسی دوست بودم!
ولی امروز به این فکر میکنم که چی میتونه خودکشی رو توجیه کنه؟!
چه اتفاقی میتونه برای آدم بیفته که جوازی باشه برای خودکشی؟؟؟!!!
یعنی روزی هست که هیچ راهی وجود نداشته باشه؟!
یعنی روزی میرسه که زندگیه من به بن بست برسه و هیچ راه و امیدی برای ادامه وجود نداشته باشه؟!
یعنی روزی میرسه که من خریتی کنم برخلاف تموم باورهای گذشته ام؟!
این روز کِی ئه؟!
امروز؟! فردا!؟ پس فردا؟!
فقط میدونم خودکشی تهوع آوره!!! همین!
نمیدونم چی بگم ولی من مثل تو فکر نمیکنم شاید خودکشی واسه من تهوع اور نباشه شایدم چون نشستم بهش فکر کنم این طور میگم
نمیدونم چی بگم!
همیشه ته دلم خودکشی رو به شدت تقبیح کردم!
خودکشی رو فقط تهوع آور میبینی؟؟؟عجب!!!
شما چیز دیگه ای هم میبینی؟!
سلام بهنام جان

خوبی؟
چه خبرااااا؟
خیلی وقت بود منتظر بودم آپ کنی اما تو گودر بالا نمی اومدی!!!
بعد دیدم آدرس بلاگفا رو دارم تو گودر
البته یه مدت مدیدی هم خودم نبودما
خلاصه که آدرس تصحیح شد
و اما...
خود کشی...
منم تا همین چند وقت پیش نظر تورو راجع به خودکشی داشتم؛ اما حدود یکماه پیش سر کلاسم به بحث euthanasia رسیدیم با بچه ها
اتا.نازی یعنی مرگ اسان ،مرگ یا قتل کسانى که دچار مرض سخت و لاعلاجند(براى تخفیف درد انها)
یعنی یکی که مثلا سرطان داره و بعد شیمی درمانی به جایی نرسیده و بشدت درد داره و داره عذاب میکشهٰ به خواست خودش از پزشکا بخواد خیلی شیک و تر و تمیز با یه آمپول خلاصش کنن...
تا اینجا این شد اتانازی...
ممکنه خیلی ها حق بدن که آره خب چرا درد بکشه
اون که در نهایت می میره
اما عقیده ی شخصی من اینه که اتا.نازی پدیده ی "معجزه" رو نقض می کنه!
عقیده ی شاگردم که داشت این لکچر رو ارائه می داد راجع به خود کشی خیلی جالب بود بهنام...
می دونی چی گفت؟
گفت گاهی مسائل روانی از سرطان هم دردناک تر هستن...!
شخص زمانی که حس میکنه هیچ دلمشغولی نداره و به پوچی مطلق می رسه در اوج عذاب روحی به سر می بره.
و مثال زد شخصی رو که سالها تحت نظر روانپزشک ها بوده و آخرشم باز به خود کشی رسیده!
می دونی بهنام نظر این شاگردم باعث شد تو نظر خودم تجدید نظر کنم.
هنوزم نظر من اینه که شخصی که خودکشی میکنه کار بی نهایت اشتباهی میکنه
اما آستانه ی تحمل همه یکسان نیست مگه نه؟!
پس به خودم اجازه نمی دم مؤاخذه ش کنم
هر کس مسئول زندگی خودشه
این نظر منه...
ببخشید طولانی شد
تلافی مدتی که نبودم رو در آوردم
سلام گل گیسو جان
بسیاااار عالی!
ممنون از کامنت بلند بالات!
و اما بعد!
خب من تا وقتی تو موقعیت یه آدم سرطانی و در حال درد کشیدن قرار نگیرم نمیتونم بگم واقعآ چنین کاری درسته یا نه ولی الان به عنوان یه آدم، که بیرون گود نشسته، حرکتش رو نمیپسندم!
اما در مورد عذاب روحی و روانی که خودم درون گودم، به خود فرد برمیگرده!
به نظرم ما آدمیم و باید قوی باشیم، به این دنیا اومدیم تا مورد آزمایش قرار بگیریم و نباید وقتی آزمایش سخته کم بیاریم و ضعف نشون بدیم!
به نظرم به میزان غم و اندوهی که تو وجود هرکس هست قدرت تحملش هم هست! منتها این بستگی به فرد داره که آیا از این نیروی درونیش استفاده میکنه؟! آیا در درون خودش میخواد که خوب بشه؟! میخواد که همه چی رو درست کنه؟! میخواد که نشون بده اشرف مخلوقاته؟!
به نظرم خود کشی همه ی ینها رو زیر سوال میبره و به شدت تقبیحش میکنم از طرف هرکس که بخواد انجام بشه، حتی خودم!!!
تصورش برایم دور از ذهنه . میدونی منم احساس میکنم همیشه یک راهی برای نجات از اون موقعیت هست ... حالا هرچقدر سخت ... در هرحال خودکشی علاج واقعه نیست ، فقط گذر از موقعیت است به قیمت "نیست" شدن ...
خب من کاملآ باهات موافقم دل آرام،
موافقم ولی ایمان ندارم گویا!
خودکشی مثل پاک کردن مسئله است به جای پیداکردن راه حل . یا میشه گفت دم ِ دستی ترین راه برای فرار از مشکلات ...
نمیتونم بگم تهوع آوره درواقع یه جورائی دلم میسوزه واسه کسی که دست به همچین کاری میزنه ،چون نمیتونه درست فکر کنه یا شاید به نوعی دچار جنون شده که این تصمیم رو گرفته... نمیدونم ...
دعامیکنم خداوند هرگز امید ِ کسی رو ناامید نکنه و توو تاریک ترین لحظات دستش رو بگیره و تنهاش نذاره .
آمیــــــــــن به دعای قشنگت..
و موافقم باهات ولی این دلسوزی یه احساس ترحم ئه که دوست داشتنی نیست!
سلام
پاک قاطی کردم به خداا.. آدرس جدید وبلاگ رو خبر میکنم بهت فعلا وب جدید نساختم.. من موندم باید چی بنویسیم تا فیل نشیم
.. لعنت به اینا
بهنام عزیز نمیدونم چرا وبلاگم رو ف ی ل ت ر کردن
اشکال نداره حاجی!
میخوای فیلتر نشی کلآ دیگه ننویس!
ایشالله وب جدید خوش یمن باشه برات..
خودکشی بد و زشت و جیز است
خودکشی کار آدم های طفلکی است
من خودکشی کردن را دوست ندارم
من از خوکشی می ترسم
من دلم برای آدمهای خودکشی شده میگیرد
ای کاش هیچ کس خودکشی نکند
آدرس جدید وبم http://vanity.mihanblog.com/
مبارکه
به نظر منم خودکشی کار پوچیه
اما مثل کارای پوچ دیگه که هممون انجام میدیم داد زدنا.. فحش دادنا.. خودزنیا..
مهم اینه که وقتی اتفاقی ما رو احساساتی می کنه بتونیم صبر کنیم و وقتی آروم شدیم تصمیم درست رو بگیریم..
خب درسته
ولی اون کارهای پوچ چاره ای داره و این یکی نداره!
اون بهنامی که من میشناسم هیچوقت به بن بست نمیرسه! من هم قبول ندارم! زندگی خیلی سخت تر از خودکشیه ما که تا اینجاش اومدیم بقیه اش رو هم میریم... هر چقدر سخت باشه...
امیدوارم همه چیز درست پیش بره...
بستگی به آدمش داره دیگه واسه تو ممکنه تهوع آور باشه ولی ممکنه واسه یه نفر دیگه خیلی هم شیرین باشه ...شیرین تر از زندگی که داره میکنه هوم؟
واسه یه انسان ضعیف بعله...
انسان قوی یا راه میابد، یا راه میسازد...
سلام
منم یه زمانایی مثل تو فکر میکردم
الانم هیچ وقت نمیتونم به خودکشی فکر کنم
ولی میکنم ممکنه یه جایی تو زندگی باشه که بهش فکر کرد
امیدوارم اون یه جایی از زندگی که میشه به خودکشی فکر کرد برای هیچ کس پیش نیاد
سلااام
بعله
منم امیدوارم پیش نیاد
خدا خودش بنده های خوبش رو کمک کنه و
بنده های بدش رو جزو بنده های خوبش کنه و بعد کمکشون کنه!
شاید یه آدم اونقدر از زندگی سیر باشه که به خودکشی فکر کنه ! یعنی دیگه واقعا از دنیا بریده و هیچ چیزی نمی تونه امیدوارش کنه . به اینجور آدما باید کمک کرد و انگیزه داد همین !
بعله
انگیزه و امید چیز خوبیه کلآ!
من آدمهایی رو می شناسم که هم انگیزه اش رو دارند هم شجاعتش و ولی بخاطر عزیزانشون و اینکه اونا بعد از مرگ چی می کشن این کارو نمی کنند !!!!
شاید هم می ترسن و اینم یه جور توجیه !!!!!!
من که می ترسم خداییش
همون میترسن درسته!
همون بهتر که میترسی خب!
میدونی...گفتنش تا عمل کردنش..خیلی توفیر داره !!..
امید = زندگی
یاس = پایان دادن به زندگی
بااینکه من کوچکترین اعتقادی به خودکشی ندارم......اما بعضی خودکشی هارو که میشنوم...نمیتونم بسادگی در موردشون قضاوت کنم....خیلی سخته ...خیلی...
چی بگم والله؟!
اون روز میرسه که از زندگی و همه چی خسته بشی!
اما انجام دادن این کار راحت و ساده نیست!
به اونجا نمیرسی
ممنون از امید دادنت!
ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﮐﺴﯽ ﮎ ﺁﺯﺍﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﯾﺎ ﺣﺲ پوچی ﺑﻬﺶ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ، ﺩﻟﯿﻠﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﮐ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﻨﻪ! ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﺴﯿﻪ ﮐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﯼ ﺑﻪ ﺿﺮﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﺪﻭﻧﻪ ﻭ فک ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭﺿﻌﯿﺘﺸﻮ ﺑﺪﺗﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ،ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﺑﺮﻩ،ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎ! ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﮐﺴﯽ همه ﭼﯾﺶ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﺱ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ!
از نظرت خوشم اومد!
موافقم باهات..
eslahie: azad==> az yafte==> ya yafte==> ya sharmande moshkel az gushie! :D
بعله بعله
راستش نمیشه آدم خودشو جای کسی بذاره . ولی باید از همین الآن انقدر مقاوم بود تا همچون روزی دیگه این افکار به ذهنمون نرسه .
یه راه حل نباشه حتی
درسته..
مرده متحرک هستیم ماها...
شاید..!
سلام حتما شنیدى که میگن هر مشکلى راه حلى داره الا مرگ
اونوقت حیف نیست بخاطر مشکلاتى که قابل حل و برطرف میشه آدم اینکارو بکنه
بنظر من مشکلات و تنگناهاى زندگى هرازگاهى باید باشه تا قدر روزهاى آروم زندگى رو بیشتر بدونیم
سلام
من موافقم باهات
ای چیزا رو خودم به این و اون میگم معمولآ!
ولی..
تو یعضی موقعیت ها شاید..
نمیدونم!
منم از خودکشی متنفرم
ولی نمیدونم چی میشه که آدما به این نقطه میرسن؟!
چیز میشه....
چیــــــــــــــــز
اووووووووووم
نوکه زبونمه هاااا
واستا الان میگم!
سلام خوبی؟!
منو یادت میاد؟
منم یه مدت این قدر مشکلاتم زیاد بود که به مرز خودکشی رسیده بودم و فقط دنبال یه راه حل بودم که پیداش کردم:
بیخیال مشکلاتم شدم و راحت زندگی کردم و اونام کم و بیش حل شدن به مرور زمان
بعضی وقت ها این قدر مشکلاتت زیاده که فقط می خوای بخوابی و بعد از سال ها پا شی و ببینی که حل شدن و حتی فرصت فکر کردن هم نداری که بخوای به این فکر کنی که چه طوری از دستشون خلاص شی شاید به خاطر این که فکر می کنی راهی وجود نداره
سلام مرسی
تو خوبی؟
الان که خوب فکر میکنم میبینم من همه ی کامنت گذارانم رو یادم میاد کلآ! جالب بود برام این قضیه!
موافقم باهات...
سلام بهنام جان

امیدوارم هیچ وقت هیچ روزی به همچین نتیجه ای نرسی
میدونی ادما وقتی کم میارن یا وقتی عصبی و ناراحت و ناراضین وقتی فرصت فکر کردن به خودشون نمیدن به همچین نتیجه ای میرسن
و این ضعف ِ
ادمای ضعیف به خودکشی فکر می کنن
شما که ملتی کشته مردتن چرا حرف از خودکشی میزنی و همچین پستی میذاری؟!!
همیشه شاد و سلامت و خوشبخت باشی
گــــــــــــــــــــــــل
سلاااااام

خوبی شما!؟
بعلههه
این حرکت مختص انسانه ضعیفه!
چون انسانی که اشرف مخلوقاته هر مشکلی رو میتونه حل کنه، خودکشی اشتباست..
آخه یه لحظه یادم رفته بود اون موضوع رو!
مررررسی
همچنین شما سوگللللللللللللل جان
چند روز پیش میخواستم بیام وبلاگت سیستم محترم!!! میزد این وبلاگ تعطیل شده !
خب نمیدونم والله!
حالا خوش اومدی!
میشه آدرست رو هم بذاری؟!
من شانسی بعضی جاها آدرست رو میبینم میام وبلاگت وگرنه آدرست رو ندارم خب!
شاید احمقانه باشه که بگیم عشق فقط یه سری اتفاقات شیمیائی تو بدن هست
اما اونائی که خودکشی میکنن سوای عده ای که بسیار آسیب دیدن و حمایتی نشدن
از نظر هورمونها هم در وضع بدی هستن
اینکه هیچ حس شادی نمی کنن
سلام بلوط جان
موافقم باهات
بعضیا هستن که خیلی حامی هم دارن هاااا ولی خب نمیدونم اعتماد به نفس ندارن؟! ، به خاطره هورمونشونه؟! ، چشونه که از این حرفا میزنن!
انسان های ضعیف به خودکشی فکر می کنن
دنبال قرص برنج میرن!
از اینو اون سراغ راههای بی درد سر را می گیرند...
ولی روزگار به من یاد داد در درجه ی اول ناامید مطلق نشم و مهم تر از اون دنبال راه چاره باشم...البته هر دوی این آموخته ها رو مدیون یک دوستم...
آفرین به اون دوست!
باید قدر دوست هایی رو که جنبه ی آموزشی دارن واسه آدم دونست!
خوب من چون با چند نفری که از مشکلات روحی شدیدی رنج می برن آشنا هستم درک می کنم که کسانی که به مرحله خودکشی میرسن یه روزه به این نتیجه نمی رسن که دیگه هیچ راه حلی وجود نداره. شرایط خیلی سختی هست. هر کسی هم این جرات رو نداره. بخاطر همینه که خیلی هاشون پشیمون میشن. کلا قضاوت کردن امری مشکله و در این خصوص بسیار مشکل تر. البته من مخالفش هستم و فکر نمی کنم که هیچ وقت جرات یه همچین کاری رو داشته باشم (ایکون یه آدم ترسوووووو)
الان میخواستی بگی مشاوری با اینجور آدما زیاد ارتباط داری؟!
فرزانه خانوم وبلاگ من جای تبلیغات نیستاااا
دهه!
اولا که من مشاور نیستم بهنام خان جان;)
دوما که اگرم بودم تو وبلاگ جنابعالی که مخالف خودکشی هستی تبلیغ نمی کردم می رفتم یه وبلاگی که خودکشی رو ترویج میکنه:))))
خوش باشی دوستم.
ئه؟!
بخدا!!!
مشاور نیستی؟!
خب منظورم این بود که اینقدر خوب ملت رو راهنمایی میکنی انگار مشاوری!!!
مرسی، شما نیز همچنین بانو
سلام
خوب بودن یا بد بودن خودکشی دلیلی برای انجامش نیست به نظر من.
ساده ترین دلیلش هم اینه که ماها خودمون برای خودمون توی یه جزیره دور افتاده به تنهایی زندگی نمی کنیم.با کلی آدم اطرافمون سر کار داریم که باهاشوندر سطوح مختلف رابطه داریم.به خیلیاشونم تعهد داریم.
نمی تونیم به راحتی همه چیز رو یهویی زیر پا بزاریم.
سلام
به نکته ی خیلی خوبی اشاره کردی..
ولی خب یه عده میذارن دیگه!
نشونه ی تعهد نداشتن!
جالب بود.