دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

دو کلام حرف حساب

هر چه میخواهد دل تنگت بگو...

وقتی که اعصابم خرد بود!!!

خیر سرمون دیروز اومدیم برای یه بارم که شده به نفع اقتصاد خانوار کار کنیم و ماشین رو دنبال خودمون نکشیم بیرون و بنزین رو به باد فنا ندیم! پس مثل یه بچه ی خوب با پای پیاده منزل رو ترک کردیم و روانه ی خیابان شدیم! (مدیونید اگه فکر کنید ماشین رو بهم ندادن هااا!!!)

خلاصه بعد از کلی زد و خورد و فحش و ناسزا موفق شدم پیکان قراضه ای سوار بشم و یه خروار قند توی دلم آب شد و  کلی هم خدا رو شکر کردم! هرچند که فنر زیر صندلی واقعآ داشت اذیتم میکرد مخصوصآ روی دست انداز ها!!! البته باز هم خدا رو شکر کردم که یکی از مسافر ها زود پیاده شد و من تونستم بیام به سمت خانومِ خوش بوی بغل دستیم که این فنر لامصب هی چیزمون نکنه! و واقعآ دوست داشتم از اون آخوندی که مثل گاو لم داده بود روی صندلیه جلو و حال روز من تخ.مش هم نبود و داشت راننده رو موعظه میکرد بپرسم که حاج آقا حکم این عمل قبیحه ی فنر چیه و آیا فنر ها هم بهشت و جهنم دارند یا نه؟! ولی خب متاسفانه روم نشد!

تو همین فکر ها بودم که یهویی یه صدای دلنشینی گفت: حاج آقا اگه من از زندان و اعدام و... نمیترسیدم الان اینقدر با پاشنه ی کفشم میکوبیدم تو سرت که مغزت بریزه بیرون!!!

من که به شدت از وضعیت پیش اومده کُپ کرده بودم ، یه کم خودم رو جم و جور کردم و از اون خانوم فاصله گرفتم و دوباره صاف نشستم روی همون فنر!!!!

آخونده هم که جا خورده بود داشت میگفت که خب مگه با این کار شما چیزی تغییر میکنه و مگه آخوند خوب وجود نداره و از این حرفا... که راننده گفت حاج آقا خانوم راست میگه! منم اگه از این چیزا نمیترسیدم اینقدر سرت رو میکوبیدم به داشبورد که خون بالا بیاری! و بعد رو کرد به من و گفت: اصلآ مهندس! شما اگه آزاد بودی چیکار میکردی؟!

منم که کلآ از تعجب هنگ کرده بودم و اعصابم هم از اون فنر لامصب که ول کن نبود خرد بود گفتم:

والله فکر کنم بهترین شکنجه این باشه که این حاج آقا رو بشونم روی این فنری که الان نشستم روش و خودم بیام راحت بشینم رو صندلیه جلو و شماها رو نصیحت کنم!!!!!!!!!!



نظرات 80 + ارسال نظر
شازده کوچولو پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:38 ب.ظ http://www.shazdehkocholo.blogsky.com

اووووووووووووول

آفریــــــــــــــــن آبجی جان
یه جایزه طلبت!
منتها جایزه رو وقتی بهت میدم که اون حرفی که بهت گفتم رو عملی کنی!

شازده کوچولو پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:40 ب.ظ http://www.shazdehkocholo.blogsky.com


تو همین که این مطلب و تو وبلاگت گذاشتن برای زندان و اعدامت کافیه
نگو این حرفا رو بهنام
این 1000 بااااااااااااااااااااااااااااااااار

واقعآ؟!
مگه چی گفتم؟!
بابااا اونا میخواستن یارو رو بکشن من ندیدی چقدر خوب رفتار کردم!!!

شازده کوچولو پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:42 ب.ظ http://www.shazdehkocholo.blogsky.com

راستی پاشو بیا وبلاگمو بخون آپ کردم(آیکون یه وبلاگ نویس بی مخاطب)

چشمممممممم الان میام

باباااا تو که مخاطب داره از سر و کول وبلاگت میباره که!

پونه پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:10 ب.ظ http://jojobijor.blogsky.com/

کلی خندیدم حالا راست بود یا دروغ ؟آخه عکس چوپان دروغگو رو گذاشتی آدم شک میکنه خب!!

آدم به چی شک میکنه؟! خب به چوپان شک کن چرا به من شک میکنی آخه؟!

فاخته پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:00 ب.ظ http://3881467hk.blogfa.com/

رسما ترکوندین حاج آقا رو

تازه ادامه هم داشت دیگه نخواستم پست خیلی طولانی بشه!

تـــــــارا پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

جواب خیلیییییییییییییییییی باحالی دادی

ای ول مهندس

انقده خندیدم که دل درد گرفتم (آیکن دختری که از خنده ی زیاد مرد)


خواهش میشه! به هرحال کاری بود که از دستمون بر میومد!!!

دور از جونت کدبانو! (اشاره به کیک های خوشگلت!)

تـــــــارا پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:43 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

eee!!!!

تو که هنوز زنده ای!!!

دل آرام پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com/

تازه خوبه از اعدام و زندان و این حرفها میترسیدند و اینجوری چشم توی چشم طرف انزجارشون رو اعلام کردند !!!!

حالا راننده هه که بعد از این کلآ یارو رو نابودش کرد! من کل داستان رو ننوشتم که طولانی نشه پستم!
فقط نمیدونم چی شد که به اینجا کشیده شد! اولش حواسم به حرفاشون نبود همش داشتم با اون فنره ور میرفتم!!

فرزانه پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ب.ظ http://balot.persianblog.ir/

اون خانومه عجب جسارتی داشته

این انتخابات هم دردسر شده..برای یه عده هم دکون دستگاه

آره واقعآ! تازه ادکلونش هم مارک درست حسابی ای داشت!

در مورد انتخابات و اون عده هم فقط میتونم بگم

فرزانه پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ب.ظ http://balot.persianblog.ir/

اون عکس گاو پست قبلو رو دسک تاپ سیو کردم هر کی میبینه از خنده ریسه میره
تا باشه از این عکسها

فاطمه شمیم یار پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ب.ظ

سلاممم بهنام جان
دست گلت درد نکنه مردم خط چهارم میگن آخه ..ما که مدبون شدیم رفت قضیه ماشین رو میگم
عکس هم شدیدا گویا بود....آی گفتی...

سلااااام فاطمه بانوی عزیز

قضیه ی ماشین رو متوجه نشدم چی گفتی در موردش راستش!

آی گفتم و آی خواهم گفت همچنان!

الف پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ب.ظ http://www.inspiration90.blogfa.com

وااااااااااای بنده خداااااااا آخوندهههههه ! ولی ای وللللللل به خانومه و راننده هه و در آخر هم ای ول به تو !



البته بیشتر از همه شون ایول به من!

ماهی تنگ بلور پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:43 ب.ظ http://parcian.persianblog.ir/

اینی که گفتی که واقعی نبود؟!!!!!نه نبود حتما،عکست عالیه

نبود؟! پس چی بود؟!

شکوفه جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ق.ظ

خیلییییییییییییییییییییییییی خندیددددددددددددددددددددممممممممممممم



خدا رو شکر!
خنده بر هر درد بی درمان دواست به هر حال!

silent جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:21 ق.ظ http://bikhialeeshgh.blogfa.com/

یعنی ترکیدم از خنده
راست بود واقعا؟؟
خداییش باحال بودا



بعلهه راست بود!

سحر جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ http://sahar1985.blogsky.com

سااااااااااااااااااااام بهنام جون . آخوند گاوو خوب اومدی. دمت گرم
با این عکسی که گذاشتی ترکوندی پسر، ایول

سلااااام



خواهش میشه!

سحر جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ق.ظ http://sahar1985.blogsky.com

حرفهایی است برای نگفتن ، حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند!!!
منظورت همین بود دیگه نه؟!

مهیار ! شناختی؟! جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ق.ظ

آنجا که آزادی نیست،
اگر رای دادن چیزی را تغییر می داد،
اجازه نمی دادند که رای بدهید!
"مارک تواین"

بعلههههههه شناختم! از هوش و ذکاوت بالای من که خبر داری تو!

جمله فوق العاده بود

الی جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ http://elisismcom.blogsky.com

این داستان واقعی بود؟:))))))
دس خانومه درد نکنه جدن!! گیر این آخونده نیفتادی کنارت بشینن بدترن بخدا من ام پی ۳ میشم بس ک خودمو جم میکنم!

آره

آدم گیر فنر بیفته گیر آخوند نیفته اصلآ!

تـــــــارا جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

ترسیدم نگران بشی...
خواستم بگم که هنوز زندم

راستی شوما لطف داری(بخاطره کیک و اینا)


خوب کاری کردی!
خواهش میشه!

تـــــــارا جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:31 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

شوما خودتو ناراحت نکن...

تو این اوضلع ملت حق دارن به همه چی شک داشته باشن


یعنی حتی به من؟!

تـــــــارا جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

اوضاع

وااااای!
چه خجالتی!!

تـــــــارا جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

عکسه که دیروز باز نشد، الان دیدم...

خیلییییییییییییییییی عالی بــــــــــــــــــــود

قابل شوما رو نداشت!

آناهیتا جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ب.ظ

در مورد پست درازت حرف ندارم اما در مورد اون عکس
بی نظیره

تو بیا ما رو بزن اصلآ!!!
کجای این پست درازه؟!

آوا جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:56 ب.ظ

چه جالب..............چه بامزه
حیف ِ دست و انرژی نیس که
سر اینا پیاده بشه؟؟ باید یه
مرگ موش بندازی توی
لونشو تموم.....آقا یکم
بپا..مدابظ باش.....فیل
زیاد پرسه می زنه این
روزاها...............
حیفه وبت نیییییس
اوهوووووووووووم
یاحق...

ایکاش به همین راحتی که گفتی بود!

حیف وبم نیست!
حیف خودمم آوا بانو!
یا حق

نیما جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ب.ظ

عکس آخر تلخه ! تلخ... تلخ مث ایران اسلامی...

رعنا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ق.ظ http://rahna.blogsky.com

ایوووول به جسارت اون خانومه
بعد ادامشو ننوشتی که چی شد ؟ حاج آق رو چیکار کردید آخر ؟ ؟

عکس ...........


بعدش آخونده موقع پیاده شدن میخواست کرایه اش رو بده راننده هه بهش گفت من یه عمره پول حلال بردم سر سفره زن و بچه ام این پول کثیفت رو واسه خودت نگه دار! کلآ قاطی کرده بود راننده هه!

حسام شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ق.ظ

سلام
من امروز با وبلاگتون آشنا شدم
دو سوال واسم پیش اومد
چجوری جرات کردین اینارو بنویسین ؟
یکی اینکه فیلتر نکردن وبلاکتونو !؟
البته من تازه همین پست خوندم !

سلام
خوش اومدین به وبلاگم..
همینجوری جرئت کردم که میبینی دیگه!
چرا نکردن عزیز من؟! حالا تا چند روز دیگه میکنن و من یه وبلاگ دیگه میزنم! به همین سادگی! گور باباشون اصلآ!

ری را شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ق.ظ http://narenjestaan.persianblog.ir

آخه مگه ما تو رو از سر راه آوردیم که اینجوری با جون خودت بازی می کنی
این سر من و می زنم به دیوارها

نکن این کارو ری را جان!
میخوای سرت هم به دندون و کمرت اضافه شه؟!

سحر شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ق.ظ http://sahar1985.blogsky.com

بعدن نوشتایی که گذاشتی...
دارم آتیش میگیرم...

دلم تنگه برای اون ایرانی که مهد تمدن جهان بود



شوما بودی اون موقع ها؟!

پرچانه شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ http://forold.blogsky.com/

شما رسما کیک صبحانه ی منو کوفتم کردی با او پی نوش و عکس آخر

من رسمآ عذرخواهی میکنم ازت بابت این کارم!

شادی شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ب.ظ

شمارو خیلی وقته میخونم ...بیشتر از یه سال
با دیدن این همه توهینتون واقعا شوکه شدم،اشکالی نداره آخرین تلاش فرد ناتوان همیشه با توهین همراهه.
شاید براتون مهم نباشه ولی برای همیشه از لیست بوک مارکم حذفتون کردم ،الانم فقط خواستم بگم خیلی ساده اید،خیلی،و خیلی راحت از جانب خدا حرف میزنین،امیدوارم روز قیامت هم بتونید به همین راحتی از اندیشه هاتون دفاع کنین،اونجا دیگه پرده ها کنار میره ،فرق کسی که لجبازی میکنه با کسی که واقعا به فکر آینده ی کشورش بوده مشخص میشه...
خدا همه رو به راه راست هدایت کنه ان شائ الله

آره والله! میبینی ؟! من الان یه فرد ناتوانم و اینم آخرین تلاش هام بود که خب مثل اینکه دستم رو شد و الان دیگه کارم تمومه!
نه باباااا چرا مهم نباشه! خیلی مهمه برام! الان کلی خوشحال شدم و برام مهمه که امثال تو دیگه نخونن وبلاگم رو! خودت نفهمیدی ولی الان لطف هم کردی به منِ کوردل!

در ضمن ایشالله وقتی که یه روزی این حکومت کارش تموم شد و امثال تو خواستین توبه کنین لای درهای توبه بمونید و له بشید ، من دلم خنک بشه!

سحر شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:15 ب.ظ http://sahar1985.blogsky.com

نه بهنام جون من نبودم اون موقع ها ولی تعریفشو شنیدم . اگه یه وقتی بعدنا فیلتر شدی آدرس جدیدتو به منم بفرست. هر چند فکر کنم خودمم جزء فیلتریا باشم
لینکیدمت


چشم! البته از اونجایی که آزادی اینجا نزدیک به مطلقه و ما فیلترینگ نداریم اصلآ ایشالله فیلتر نمیشم!
لطف کردی ما هم میلینکیمتان در اسرع وقت!

حسام شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ب.ظ

دمت گرم دارمت

تـــــــارا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ق.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

آره دیگه!!!
حتی شما دوست عزیز

این صداقتت منو کشتوند!!!

تـــــــارا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 ق.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

فرد ناتوان

فرد با توان

فرد کم توان

فرد بیش فعال

سفیدبرفی یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ق.ظ http://manoharfhayedelam.blogfa.com/

جدی بود یا شوخی ؟!

اصلآ مگه من با شما شوخی دارم؟!

جدی بود!

سحر یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:06 ق.ظ http://sahar1985.blogsky.com


منم دلم خنک میشه.
خوب جواب دادی

چی بگم والله!
بعضیا ارزش اینو ندارن که بخوام باهاشون درست بحث کنم و بهشون جواب بدم! یه چیز گفتم بخندم فقط!

منتظر یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ب.ظ http://prisonlove.blogfa.com/

کاش میفهمیدیم برای اثبات قدرتمان به دیگری لازم نیست غرورش را چون ته سیگاری دود شده، له کنیم! خوردش کنیم و ..... کافی بود کمی فکر میکردیم لحظه ها آفریده نشده اند برای اثبات قدرت انسانها به هم تا بفهمیم و بپذیریم خدایی آن بالاست... کمی نزدیکتر از آسمان!

ممنون سر زدین

قشنگ بود حرفات! منتها در مورد پست من بود؟!

سوگل یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ http://sogooool.persianblog.ir/

چه خانوم حاضر جواب و با دل و جرات و توووووووپی

ایول

مهندس به شما هم ایول

گـــــــــــــــــــــــــــــل بلبــــــــــــــــل گـــــــــــــــــــــــــــــل

اون مهندس رو خیلی خوب اومدی!!!!!

گل بلبل قناری طوطی شترمرغ! بوووووووووووووووووس

ما(ریحانه) یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:53 ب.ظ http://ghahvespreso.persianblog.ir

عجب حاج آقای لارجی بوده همتونو با یک تک زنگ راهی اوین نکرده.. خدایی باید دستشو بوسید!!!!

والله ما که پلاک نداریم ولی هیچ تضمینی نیست که پلاک اون راننده هه رو برنداشته باشه و اون الان تو اوین نباشه! والله!

ما(ریحانه) یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ب.ظ http://ghahvespreso.persianblog.ir

بابا ملت اینقد به این ایول و آفرین نبنیدین. اگر اون خانومه جرات نمیکرد حرفی بزنه این تا آخرش همیجور با فنره درگیر بود و کلامی نمیگفت. اون خانومه بهش جرات داده که بحرفه لذا پس ایول فقط به خانومه!!!!
همه این آیکن ها میطلبید

بابااا ملت یه ذره هم برید به ریحانه ایول و آفرین بگید!
نمیبینید از فرط حسودی چه کارها که نمیکنه!!!!!!!!


همه ی این آیکون ها هم لازم بود!!!

مارگاریتا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:56 ب.ظ http://rojesurati.blogfa.com

سلام
اینقدر قسمت نظراتت دیر باز شد که یادم رفت چی میخواستم بگم !
ولی در کل عااالی بود !

سلااام
ببخشید دیگه! تخصیر من نیست!

مرسی

سعید ترشیزی یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:18 ب.ظ http://www.saeedtorshizi.blogfa.com

حالا مگه حاج آقای بیچاره چی گفته بوده که اینجوری نابودش کردین!!

چشم سعی می کنم زودتر آپ کنم ...

به جون خودم قبل از اینکه صدای ملکوتیه این خانوم محترم در بیاد من اینقدر درگیر بودم که حواسم به موعظه های اون یارو نبود! نمیدونم قبلش چی گفته!

یلدا نگار یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:31 ب.ظ http://yaldanegar.persianblog.ir/

چقدر بامزه گفتی..

پونه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:59 ب.ظ http://jojobijor.blogsky.com/

میخند؟!

آرزو بانو دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ق.ظ http://anahita718.persianblog.ir

خیلی با حال بود فقط تو رو خدا آخرش بگو آخوند جان چی گفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چی شد آخرش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هیچی دیگه!
آخرش رانندهه نمیذاشت آخونده حرف بزنه که جوش آورده بود تموم جنایت های اینا رو داشت ردیف میکرد و بعد آخونده گفت با اجازتون من میخوام پیاده شم! که اومد کرایه اش رو حساب کنه رانندهه نگرفت گفت پول کثیفت رو واسه خوت نگه دار من یه عمره دارم پول حلال میبرم سر سفره ی زن و بچه ام اینا!

[ بدون نام ] دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ق.ظ

سلام ممنون !جالب بود!!

سلام
مرسی
شما؟!

تـــــــارا دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ق.ظ http://l0ve.persianblog.ir/

آپ کن دیگه مهندس

چشم!
بذار یه کم فکر کنم!

سارا دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:16 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

ینی اییییییول به شماها آخوند تنها گیر آوردن دهانش را آسفالت نمودید تبارک الله


اینهمه اونها یه بارم ما!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد