نمیخواهم باور کنم...
رودخانه ای خروشان در بهشتی وصف ناپذیرم
دریایی آرام که فرا میخواند آدمی را به غوطه ور شدن پی در پی
جنگلی غرق شده در صدای قناری ها...
ابری سیاه بر فراز شهری ایستاده به نماز
خورشیدی از پس ابرها بعد از زمستانی سخت...
نمیخواهم باور کنم
جریان به سمت جهنم ام را
نمیخواهم باور کنم
چاله هایم را که فرو میبرد و...
نمیخواهم باور کنم
آتشی که روشن شد و...
نمیخواهم باور کنم
ایمانی که سرد شد و.... زمینی که ترک برداشت و...
نمیخواهم باور کنم غلبه ی زمستان را.......
نمیخواهم باور کنم....
پی بهار نوشت 1: همه چیز تلخ نیست... به زودی در این مکان بن تخفیف خرید خفنی قرار خواهد گرفت احتمال قریب به یقین!
حول و حوش 15 فروردین به اینجا سر بزنید!
پی بهار نوشت 2: شاد شاد شاد باشید و از ته دل بخندید...
دلم میخاد تو این جنگل قدم بزنم: "جنگلی غرق شده در صدای قناری ها..."
ایشالله میزنین
همین که الان یه لحظه خودتون رو اونجا تصور کردین عالیه
سرزدیم ولی نبودین که
بعله.. دویاره سر بزنید حالا شاید باشیم!
روزگار شما به خوشی و شادی باشه
مرسی خاله جان
هرچند سرسنگینانه کامنت گذاشتی واسمون!
شاد باشی بهنام عزیز
مرسی وانیا همینطور تو..